جمعه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۸

مردم همه می‌جهنمیدند


این خبر را بخوانید:
یک کارمند شورای شهر فلوریدای جنوبی (آمریکا)، به دلیل ازدواج با یک بازیگر فیلم‌های پورن از کار خود برکنار شد!
هر پنج عضو جلسه شورای شهر ساحلی فورت مایر، پیشنهاد شهردار کل فلوریدا مبنی بر اخراج بی دلیل این کارمند (اسکات) را تأئید کردند.
اسکات که سال گذشته با زنی به نام آنابلا (اسم مستعار جزلا) ازدواج کرده، معتقد است که او و همسرش هیچ خلافی را مرتکب نشده‌اند که سزایش اخراج او از شورای شهر باشد.
شهردار کل فلوریدا در توجیه این اخراج اعلام کرده که در قرارداد اسکات قید شده است که شورای شهر می‌تواند او را با اکثریت آرای رأی دهندگان اخراج کند. شهردار کل مدعی شده است که دلیل اخراج او در نظر گرفتن دوستان اسکات بوده است!!
جالب اینجاست که شهردار شهر ساحلی فورت مایر در اظهار نظر خود اعلام کرده شغل همسر اسکات باعث ایجاد تصوری نادرست از این شهر می‌شده است!
خبر کامل
×××
قضاوت با شما

چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۸

چهار پاره

پاره اول؛
هیجدهمین جشنواره بین المللی فیلم بریزبن از پنج‌شنبه 30 جولای آغاز می‌شه و تا یک‌شنبه 9 اوگست ادامه خواهد داشت. در این جشنواره دو فیلم ایرانی "درباره الی" و "شیرین" هم در بخش سینمای آسیا و اقیانوسیه نمایش داده خواهد شد. برنامه کامل جشنواره فیلم بریزبن.
×××
پاره دوم؛
یکی می‌گفت من چند ساله که منتظر ویزای استرالیا هستم، اونوقت این آنفلوآنزای خوکی دو ماه بعد از اعلام موجودیتش، به استرالیا هم رسیده!
×××
پاره سوم؛
پرسیدم: این راز خوشمزه‌تر شدن قورمه‌سبزی بعد از چند روز موندن توی یخچال چیه؟ گفت: من چون قورمه‌سبزی نمی‌خورم، نمی‌دونم! گفتم: تو قورمه‌سبزی نمی‌خوری؟ گفت: نه! قورمه‌سبزی مال این خس و خاشاکه! من فقط غذاهای قهوه‌ای می‌خورم. به خصوص فسنجون!
×××
پاره چهارم؛
سازمان تربیت بدنی در راستای خس و خاشاک زدایی از ورزش کشور، لیگ برتر فوتبال رو به زمین‌های خاکی منتقل کرده تا خس و خاشاک از رنگ سبز چمن سؤاستفاده نکنند. در همین راستا تنیس روی چمن هم از لیست ورزش‌های مورد تأئید سازمان تربیت بدنی خط خورد!

جمعه، تیر ۲۶، ۱۳۸۸

اینجا گیرستون است

یک:
آقا جان در حکومت اسلامی ایران، که این روزها به حق دیکتاتوری نامیده می‌شه، بندی در قانون اساسی هست (اصل 23) که صریحاً اعلام می‌کنه: " تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد."
بنده هم با استناد به همین اصل اعلام می‌کنم که حضور در نماز جمعه این هفته (به امامت هر آخوندی که باشد)، فقط و فقط این امتیاز رو به نظام می‌ده که یکبار دیگه رسانه‌های خارجی رو پر کنه از حضور میلیونی مردم ایران در مراسمی که صرفاً مهر تأئیدی است بر وابستگی دین و سیاست در ایران.
تفتیش عقاید ممنوع است و من بر همین اساس معتقدم که این جمعه بر تعداد خانواده‌های داغدار و خانواده‌های نگران افزوده خواهد شد.
تفتیش عقاید ممنوع است و من باز هم معتقدم که هاشمی رفسنجانی، برای حفظ منافع خودش (که در سایه حفظ نظام، محفوظ است)، حاضر است مثل 5 هفته گذشته، در قبال اسارات و کشته شدن مردم، خم به ابرو نیاورد.
آقا جان تفتیش عقاید ممنوع است و من به همین دلیل معتقدم حکایت موسوی و مردم، حکایت ماتحت غضنفر است و ارّه! موسوی در جایی گیر کرده که نه راه پس دارد و نه راه پیش! والا او هم مثل محسن رضایی، مردمش را به نظامش می‌فروخت.
دو:
168 نفر (اکثراً ایرانی) در قزوین، پرپر شدند ولی ا.ن سفرش را به مشهد کنسل نکرد.
168 نفر پرپر شدند ولی جناب رهبر گشادتر از این حرف‌هاست که پیام تسلیت بدهد.
168 نفر پرپر شدند ولی صدا و سیما همان شب، فیلم عروس فراری را پخش کرد!
168 نفر پرپر شدند ولی در ایران عزا عمومی اعلام نشد چون اکثر کشته شدگان ارمنی بودند.
168 نفر پرپر شدند ولی حکومت همچنان تلاشی برای لغو تحریم‌ها و تجهیز ناوگان هواپیمایی ایران نمی‌کند.
168 نفر پرپر شدند ... شما چطورین؟

چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۸

رابطه مشکوک گروهبان گارسیا با کودک 5 ساله مفقود الاثر

درود بر ژنرال!
از احوالمان مپرس که کما فی السابق دچار فربه‌گی‌های موضعی است.
×××
ژنرال! ادعای ابداع این سبک نامه‌نگاری را نداریم، چرا که اطلاعاتمان مبسوط نیست، ولی از ما که پنهان نیست از شما چه پنهان که این روزها رعیت به گرته‌برداری روی آورده و به آن بچه‌ای که در پنج‌ سالگی رفت و هرگز باز نیامد نامه‌نگاری می‌کنند، بی آنکه در پی دریافت جواب آن باشند.
×××
ژنرال! بسان همان ضرب المثل قدیمی که می‌گوید: "عامل اعتیاد رفیق بد است و البته ذغال خوب هم بی تأثیر نیست"، این روزها معتاد شده‌ایم! منتها نقش آن رفیق بد را یکی از رفقای خوبمان بازی کرده و نقش ذغال خوب را ملیجکانی در غالب FRIENDS. از آن پسرک دایناسور نورد گرفته تا سلطان قلب همه آفاق، جنیفه خانوم انیسه‌تون. لاکردار با تمام گوشت تلخی‌اش، دلبری‌ای می‌کند که بیا و ببین!
×××
ژنرال! گفتم برایت بنویسم که تو هم بدانی. اگر این روزها می‌بینی که میوه‌ها زودتر می‌گندند، به عیال خود کاری نداشته باش که ایراد از کمبود جا در سردخانه‌های طهران است! این روزها آمار مرگ و میر ناشی از تصادف هی بیخود و بی جهت بالا رفته است و مأموران معذور دولتی را وادار نموده تا اجساد را در سردخانه‌های میوه بچپانند! شنیده‌ام که علت افزایش این مرگ و میرها، کور رنگی شهروندان بیچاره بوده است، که دیگر همه چیز را سبز می‌بینند، حتی چراغ قرمز را!
×××
ژنرال! مثل چند نامه اخیر، اختتام نامه‌مان را به مردم عزیزمان اختصاص می‌دهیم.
همان روزهای نخست کودتا، نه بر حسب دانش بلکه صرفاً از روی احساس اعلام نمودیم که قیام مردمان با عدم حمایت کسانی که بی جهت بادشان کرده‌ایم، به قیامتشان تبدیل خواهد شد. ای کاش زبانمان لال می‌شد و آنچه ناامیدانه حس می‌کردیم، بر زبان نمی‌آوردیم. حالا که یکی یکی نام مردم شهید ایران آشکار می‌شود، بغضمان سنگین‌تر و کینه‌مان بزرگ‌تر می‌شود.
بر روان پاک و حساب ناپاک کودتاچیان که شکی وارد نیست، اما این بی‌خ...یگی بادشدگان است که بی وقفه ابعاد کینه‌مان را گسترش می‌دهد! یکی از وزرای هوشمندمان می‌گفت: اگر این مردم اینگونه با شجاعت نه ایستاده بودند، بادشدگان خیلی زودتر از این دولا شده بودند!
×××
ژنرال مؤکداً توصیه می‌کنیم که اشعار استاد بزرگ وارمان "سید علی صالحی" را اگر چه روزی یک شعر، بخوانی.
مع الهذا این یکی را از ما داشته باش که شرح حال خراب ما را می‌ماند:

"اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خيالِ پياله می‌ديديم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا يعنی ما!
کاش می‌دانستيم
هيچ پروانه‌ای پريروز پيلگیِ خويش را به ياد نمی‌آورد.
حالا مهم نيست که تشنه به رويای آب می‌ميريم
از خانه که می‌آئی
يک دستمال سفيد، پاکتی سيگار، گزينه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بياور
احتمالِ گريستنِ ما بسيار است!"
سید علی صالحی
×××
سایه‌مان بر سرت مستدام

پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۸

چهار اسباب ژیمناستیک

حرکات زمینی:
جایتان خالی ماراتن گلدکست، عددی نبود! هر چند که (نخندیدها)، ماراتن 8:10 شروع شد و اینجانب 8:23 شروع به دویدن کردم (گفتم نخدیدن دیگه!) و پشت انبوهی از مردم که صرفاً برای راه رفتن آمده بودند (تا دویدن)، گیر افتادم! اما با احتساب همان راه رفتن‌ها هم، 5 کیلومتر را در 37 دقیقه ترکوندم تا به خودم ثابت کنم که با همین 93 کیلو هم، هنوز زنده‌ام!
×××
پرش خرک:
بر این که مایکل جکسون یکی از برترین هنرمندان موسیقی معاصر دنیا بوده است، هیچ ایرادی وارد نیست. ایراد کار اینجاست که مرده پرستی فقط مختص ما ایرانی‌ها نیست؛ بلکه یک مرض گسترده است! تا همین چند وقت پیش که جناب جکسون زنده بود، کوچکترین حرکاتش هم با انتقادهای سنگینی روبرو بود. از همان تاب دادن بچه‌اش از سر پنجره بگیرید تا ماجرای بیست و چند میلیون دلاری بچه بازیش! اما به محض اینکه مایکل جان دعوت حق را لبیک گفت، با سرعت نور رفت بالا و چسبید به بالاترین درجات والای انسانی! حالا شبانه روز باید به گریه و زاری برادران و کودکانش گوش کنیم که معتقدم از دسته دوم (کودکانش) به شدت در این ماجرا، استفاده ابزاری شده است.
×××
خرک حلقه:
از روز کودتای مشترک ان (یک نقطه در میان) و عخ (این هم یک نقطه در میان) کم کم حساسیت احمقانه و خنده‌داری نسبت به رنگ سبز در میان کودتاچیان رواج یافته که بیا و ببین! کم مانده که رنگ سبز پرچم ایران را با رنگ قهوه‌ای ا.ن عوض کنند و دستور دهند تمام سبزی فروش‌ها، قهوه فروش شوند! سبزه عید به قهوه عید تغییر یابد و سبزه میدان به قهوه میدان! خطه سبز شمال را، سر تا پا، با همان رنگ قهوه‌ای ا.ن بپوشانند و خوردن گوجه سبز را حرام کنند. در این میان اگر رنگ لباس نیروی وحشی انتظامی از سبز، به قهوه‌ای مذکور تغییر یابد، بسیار مورد استقبال قرار خواهد گرفت!
×××
دار حلقه:
طوطیان شکّر شکنِ شیرین گفتار از تزریقات‌چی محله ا.ن آقا، نقل کردندی که جناب ا.ن برای تزریق سوزنی به ماتحت‌ میمون و مبارکشان نزد تزریقات‌چی بخت برگشته رفتندی! تزریقات‌چی نگون بخت ا.ن آقا را روی تخت خواباندندی و البسه مملو از جرثومه او را در آورندی! اما به محض دیدن ماتحت کوچک و نقلی ا.ن آقا، دستی بر آن زدندی و من باب مزاح گفتندی که: جناب ا.ن! ای ناقلا! با این ماتحت کوچک، خوب تر زدندی به سرتاسر بلاد ایران!
نقل است که جناب تزریقات‌چی از آن لحظه تاکنون، در باغ اوین، مشغول اعتراف به همخوابگی با بی‌بی سی خانوم هستندی!

چهارشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۸

پس گریه كن مرا، به طراوت، به دلی كه می‌گريست بر اسب باژگون كتاب دروغ تاریخش ...

درود و سلام بر ژنرال آبی دیار نصف جهان
ژنرال مدت‌ها بود که دل و دماغی برای نامه نگاری نداشتیم. نه! منظورمان داستان کالیبر و آب هندوانه نیست. اصلاً و ابداً!
داستان بی دل و دماغ بودن ما داستان مردمانی است که داد خود را به بیدادگاه ملغمه دین و سیاست بردند و در ازای آن با گلوله و چماق پذیرایی شدند.
القصه روزگارمان به شدت مرغ سحری است.
×××
ژنرال! اگر به یاد آوری سال گذشته حوالی همین ایام، دعوت کاردارمان در بلدیه گلدکست را لبیک گفتیم و یک ونیم فرسنگ را با فلاکت هروله کردیم. شب بعد از هروله تا سحرگاهانش عضلات پایمان می‌لرزید و تبی سنگین بر ما غلبه کرده بود. لیکن این همه برایمان عبرت نشد و دوباره امسال دعوت کاردار بلدیه را پذیرفتیم برای هروله‌ای یک فرسنگی! تازه امسال قرار است شیخ همایون خان خیرالدینی رو هم دنبال خودمان راه بیندازیم.
اما از ما که پنهان نیست، از شما چه پنهان که انداممان این روزها بیشتر متناسب ورزش باستانی است تا هروله! وزنمان حدوداً 31 من تبریز است و انداممان دوک مانند! نفسمان گرچه ممد حیات است، اما چاق نیست؛ فلذا مفرح ذات هم نیست.
مخلص کلام این که مقرر گردیده که هروله روز یکشنبه برقرار باشد. ما هم از فرط وجدان درد و از آدینه گذشته ممارستمان را آغاز نمودیم، هر چند که بسی ژاژ خائیدن است!
ژنرال خودگویی‌هایمان را وا می‌نهیم به ملاقاتمان زیر پل خواجو و می‌پردازیم به سایر اخبار.
×××
از تو شروع می‌کنیم و پیمانمان را با تو تثبیت می‌کنیم که پس از سلطان دل به تو بسته‌ایم و بس! ژنرال چشم امیدمان امسال به توست و سپاهیان دیار نصف جهان، تا آب رفته به جوی را به فوتبال کشورمان بازگردانی. ژنرال چشم انتظاریم.
ژنرال از تیم ملی‌مان برایت بگوییم که امید زیادی بسته بودیم به این تیم که ناامیدمان کردند. هر چند که خود کرده را تدبیر نیست.
×××
و اما بخش آخر نامه‌مان مختص مهمترین خبر این روزهای کشورمان است.
ژنرال! داستان این روزهای کشورمان، داستان دعوای دست چپ و راست است، که در آن مردم در نقش انگشتان دست ظاهر شده و بیش از همه آسیب می‌بینند، حال آنکه هرچه از دست بالاتر می‌روی تنش‌ها کمتر و کمتر می‌شود تا این که هر دوست از بالا بهم وصل می‌شوند!
ژنرال! دست چپ، دستی آلوده به ماجرای قتل عام‌های دهه شصت است و دست راست، دستی آغشته به خون ناشی از قتل‌های بعد از دهه شصت.
ژنرال! از ته دل آرزو می‌کنیم که دست تمام قاتلان وحشی از دامان پاک کشورمان کوتاه شود. به قول آن پیرمرد ساده‌ای که می‌گفت: "یَک یَکشون رو ..." آرزو می‌کنیم که یَک یَک این قاتلان وحشی جزای پلیدی‌هایشان را در آتیه‌ای قریب الوقوع ببینند.
ژنرال! این جمله ما را آویزه گوشت کن:
دین دست مایه‌ای بود برای تمدن انسان متحجر و دست مایه‌ایست برای تحجر انسان متمدن.