چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۸

رابطه مشکوک گروهبان گارسیا با کودک 5 ساله مفقود الاثر

درود بر ژنرال!
از احوالمان مپرس که کما فی السابق دچار فربه‌گی‌های موضعی است.
×××
ژنرال! ادعای ابداع این سبک نامه‌نگاری را نداریم، چرا که اطلاعاتمان مبسوط نیست، ولی از ما که پنهان نیست از شما چه پنهان که این روزها رعیت به گرته‌برداری روی آورده و به آن بچه‌ای که در پنج‌ سالگی رفت و هرگز باز نیامد نامه‌نگاری می‌کنند، بی آنکه در پی دریافت جواب آن باشند.
×××
ژنرال! بسان همان ضرب المثل قدیمی که می‌گوید: "عامل اعتیاد رفیق بد است و البته ذغال خوب هم بی تأثیر نیست"، این روزها معتاد شده‌ایم! منتها نقش آن رفیق بد را یکی از رفقای خوبمان بازی کرده و نقش ذغال خوب را ملیجکانی در غالب FRIENDS. از آن پسرک دایناسور نورد گرفته تا سلطان قلب همه آفاق، جنیفه خانوم انیسه‌تون. لاکردار با تمام گوشت تلخی‌اش، دلبری‌ای می‌کند که بیا و ببین!
×××
ژنرال! گفتم برایت بنویسم که تو هم بدانی. اگر این روزها می‌بینی که میوه‌ها زودتر می‌گندند، به عیال خود کاری نداشته باش که ایراد از کمبود جا در سردخانه‌های طهران است! این روزها آمار مرگ و میر ناشی از تصادف هی بیخود و بی جهت بالا رفته است و مأموران معذور دولتی را وادار نموده تا اجساد را در سردخانه‌های میوه بچپانند! شنیده‌ام که علت افزایش این مرگ و میرها، کور رنگی شهروندان بیچاره بوده است، که دیگر همه چیز را سبز می‌بینند، حتی چراغ قرمز را!
×××
ژنرال! مثل چند نامه اخیر، اختتام نامه‌مان را به مردم عزیزمان اختصاص می‌دهیم.
همان روزهای نخست کودتا، نه بر حسب دانش بلکه صرفاً از روی احساس اعلام نمودیم که قیام مردمان با عدم حمایت کسانی که بی جهت بادشان کرده‌ایم، به قیامتشان تبدیل خواهد شد. ای کاش زبانمان لال می‌شد و آنچه ناامیدانه حس می‌کردیم، بر زبان نمی‌آوردیم. حالا که یکی یکی نام مردم شهید ایران آشکار می‌شود، بغضمان سنگین‌تر و کینه‌مان بزرگ‌تر می‌شود.
بر روان پاک و حساب ناپاک کودتاچیان که شکی وارد نیست، اما این بی‌خ...یگی بادشدگان است که بی وقفه ابعاد کینه‌مان را گسترش می‌دهد! یکی از وزرای هوشمندمان می‌گفت: اگر این مردم اینگونه با شجاعت نه ایستاده بودند، بادشدگان خیلی زودتر از این دولا شده بودند!
×××
ژنرال مؤکداً توصیه می‌کنیم که اشعار استاد بزرگ وارمان "سید علی صالحی" را اگر چه روزی یک شعر، بخوانی.
مع الهذا این یکی را از ما داشته باش که شرح حال خراب ما را می‌ماند:

"اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خيالِ پياله می‌ديديم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا يعنی ما!
کاش می‌دانستيم
هيچ پروانه‌ای پريروز پيلگیِ خويش را به ياد نمی‌آورد.
حالا مهم نيست که تشنه به رويای آب می‌ميريم
از خانه که می‌آئی
يک دستمال سفيد، پاکتی سيگار، گزينه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بياور
احتمالِ گريستنِ ما بسيار است!"
سید علی صالحی
×××
سایه‌مان بر سرت مستدام