شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۷

این یک مصاحبه خیالیست

اگر بحث عادل فردوسی پور و علی و دایی در برنامه نود روز 5 شهریور رو ندیدین بهتون پیشنهاد می کنم که ببینیدش. اگر هم دیدین پس گوشی دستتونه: ا
فردوسی پور (ف): خوب ارتباط تلفنی ما هم با سرمربی تیم ملی جناب آقای علی دایی برقرار شده. آقای دایی سلام عرض می کنم. ا
دایی (د): شما بیجا می کنید! ببخشید آقای محتلم. شما که همش می خوای تیم ملی و شخص علی دایی لو بکوبی، غلط می کنی به من سلام کنی! ا
ف: آقای دایی من که چیزی نگفتم، فقط سلام کردم. ا
د: باز گفت! آقای محتلم مگه نخوام به شما سلام کنم کی لو باید ببینم؟
ف: هر طور صلاح می دونین آقای دایی. حتماً ملاحظه فرمودین که میهمانان برنامه ... ا
د: کدوم مهمان؟ کدوم بلنامه؟ من اصلاً بلنامه نود لو قبول ندالم! شما همش دنبال حاشیه هستین! مهمان محتلمتون هم که میله تو پگاه می بازه می گه تقصیل علی داییه. بعد میاد تو مس می بازه می گه تقصیل علی داییه. آخه بلادل من، ملبی گلی بلد نیستی چلا به من گیل می دی؟
ف: آقای دایی استقلال تو پگاه و تو مس نباخت، استقلال به پگاه و مس باخت! ا
د: آقای فلدوسی پول اگه نذالی من حلفامو بزنم، قطع می کنما! می لم از همتون هم شکایت می کنم و می دم پدل تونو دل بیالن! ا
ف: نه آقای دایی اجازه بدین
د: نه بابا نداله! فوتبال اینی که شما می گین نیست که! فوتبال لو از من بپلسین که تو اولوپا بودم! ا
ف: من که نه بابا نگفتم! گفتم نه! آخه شما اصلاً نمی ذارین که من سوالمو بپرسم. اجازه می دین من یه دقیقه حرف بزنم! ا
د: بفلمایین من دل خدمتتونم! ا
ف: سوال من ... ا
د: سوال شما لو می دونم چیه! لابد می خوای بپلسی که چرا لیگ تعطیل شده؟
ف: این هم یکی از سوال های منه! ا
د: بفلما! آقای فلدوسی پول، به قولی ما تو اولوپا زندگی کلدیما! شما بگی "ف" ما تا فلحزاد می لیم! لیگ تعطیل شده که شده! این که دیگه مشکل من نیست! ا
ف: ولی شما درخواست کردین که لیگ تعطیل بشه! ا
د: من؟ کی گفته من دلخواست کلدم؟ من فقط گفتم هل بازیکنی که دعوت بشه و به الدو نیاد من خطش می زنم و یه بازیکن از سایپا می یالم! ا
ف: ولی آقای دایی دیگه بازیکنی از سایپا نمونده که در تیم ملی نباشه! ا
د: شما چی کاله ای؟ وکیل بازیکنایی؟ شما یه مجلی هستی! اصلا و ابدا شما حق ندالی لاجع به تیم ملی صحبت کنی! اگل از سایپا بازیکنی نمونده باشه می لم از کالخونه سایپا کارگر می یالم! ا
ف: ولی آقای دایی ما باید با عربستان در ریاض بازی کینم که بازی ساده ای نیست! ا
د: حلفای عجب غلیب می زنی! من با همین بازیکنا و کالمندهای سایپا تیم لو می بلم جام جهانی. شما هم حق ندالی تو چیز من دخالت کنی! ا
ف: آقای دایی بذارین من یه چیزی بگم. ا
د: شما چیزتو بیال منم چیزمو میالم! ببینیم مال کی بهتله! ا
ف: آقای دایی ... ا
د: قطع می کنما! آقای فلدوسی پول، ببخشید عذل می خوام اگه صد هزال نفل تو ولزشگاه به مادل شما فحش بدن، شما خوشتون میاد؟
ف: این چه ربطی به بحث ما داره؟
د: داله دیگه! اینا همش زیل سل شما و اون آقاییه که تیمش تو پگاه می بازه! دل ضمن من پدل اون مایلی کهن لو هم دل میالم. ا
ف: آقای دایی شما چرا اینقدر عصبانی هستین! ا
د: آخه شما حلفای عجب غلیب می زنی! من واقعاً بلای شما و بلنامتون متأسفم. شما همش می خواین چیزتونو تو چیز من بکنین! ... بوق بوق بوق ... ا
ف: بله ظاهراً ارتباط ما با آقای دایی سرمربی محترم تیم ملی قطع شده. شما بخش بعدی برنامه رو ملاحظه بفرمایین. ا

شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۷

پشت این پنجره جز هیچِ بزرگ، هیچی نیست

اون موقعی که ایران بودم، همیشه از اظهار نظرهای ایرانی های مقیم غربت در مورد وضعیت ایران شاکی بودم. همیشه می گفتم: نه بابا اون قدرها هم که اینا می گن بد نیست! ا
---
زندگی در کشوری دیگر، نشانم داد که اظهار نظرهای ایرانی های مقیم غربت، خیلی هم پرت و پلا نبود! شاید آغشته به غرض ورزی بود، اما آفساید نبود! زندگی در کشوری دیگر، نشانم داد که برای دیدن خوبی ها و بدی های هر چیزی اول باید اون رو از دور دید! ا
---
تمام این حرف ها درست. اما اندک خوبی های ایران، به تمام بدی هایش می چربد! ا