سیاست سیاسته! چه ایرانی، چه آمریکایی، چه اسلامی و چه یهودی! فرقی هم نمیکنه که رئیس جمهور اوباما باشه یا بوش! خبر زیر رو بخوانید:
"یک ژنرال آمریکایی مستقر در شمال عراق گفته است بارداری را به فهرست موارد ممنوعه برای سربازان تحت فرمانش اضافه کرده و سربازی که از این موضوع تخطی کند، ممکن است به دادگاه نظامی احضار شود. در حال حاضر بنا به سیاست ارتش آمریکا سربازان زنی که باردار میشوند باید به آمریکا بازگردند اما ژنرال آنتونی کوکولو به بیبیسی گفته است او به خاطر بارداری، شماری از نیروهای زن ماهرش را از دست داده و این موضوع در زمانی حساس در عملیات نظامی آمریکا در عراق، مشکل آفرین بوده است. او افزود به همین دلیل است که متوسل به تهدید محاکمه نظامی شده است تا از ادامه این روند جلوگیری کند. البته بنا به سیاست جدید ژنرال کوکولو، سربازان زنی که باردار شدهاند و همچنین سربازان مردی که موجب این بارداری شده اند مشمول قانون منع بارداری هستند، حتی اگر آنها متأهل باشند. این اولین بار است که ارتش آمریکا بارداری را جرمی قابل مجازات توصیف کرده است. ژنرال کوکولو به بیبیسی گفت از دید او تصمیمگیری در این باره مشروط نیست و اگر کسی با موضوع بارداری مواجه شود، باید انتظار داشته باشد احتمال محاکمه نظامی او وجود دارد. او گفت سربازان متأهل در میدانهای نبرد یا باید فعلاً عشق و عاشقی را کنار بگذارند یا پیشگیری های لازم را به کار برند تا بارداری پیش نیاید. ژنرال کوکولو گفت: به من مأموریتی سپرده شده است که باید آن را انجام دهم. تعداد نیروهای من محدود است که باید با همین تعداد مأموریتم را انجام دهم و من به تک تک آنها نیاز دارم. او افزود: به همین دلیل من در دوازده ماهی که آنها در میدان جنگند از هر تدبیری که بتوانم، استفاده میکنم تا آنها را قوی و سالم نگه دارم."
نظرتون چیه؟ نظر من اینه:
دخالت در زندگی خصوصی سربازان آن هم به دلیل حفظ قوای آنان برای کشتار مردم بیدفاع و مهیا کردن شرایط چپاول بیش از پیش منابع طبیعی عراق به نفع آمریکا!
دوشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۸
گفتند که واشریعتا خلق، روی زن بینقاب دیدند
در پی حضور بدون حجاب سه نفر از اعضای تیم کاراته بانوان ایران در مسابقات بین المللی مونیخ و به خطر افتادن اسلام، حمید سجادی معاون سازمان تربیت بدنی گفت: برخوردی جدی میکنیم. گزارش به سازمان بازرسی و حراست انتقال داده شده است و احتمال تعلیق قانونی این سبک از کاراته - شوکوکای یونیون- وجود دارد.
علیرضا آهی سرپرست فدراسیون کاراته هم گفته است: این سبک، اقدامی خلاف شرع انجام داده. به زودی در کمیته انضباطی سازمان تربیت بدنی به این عمل غیر شرعی، واکنشی جدی نشان خواهیم داد.
(لینک خبر در بیبیسی)
علیرضا آهی سرپرست فدراسیون کاراته هم گفته است: این سبک، اقدامی خلاف شرع انجام داده. به زودی در کمیته انضباطی سازمان تربیت بدنی به این عمل غیر شرعی، واکنشی جدی نشان خواهیم داد.
(لینک خبر در بیبیسی)
هاله نور دور سر رضازاده!
هنوز بیش از دو ساعت از نوشتنم راجع به سوزاندن نیروی بالقوه حسین رضازاده برای آینده وزنهبرداری ایران نگذشته بود که بنا به حکم حکومتی (!)، حکم محرومیت مادام العمر فعالیت در وزنهبرداری سرمربی معزول تیم ملی، با حکم سرپرستی وی در فدراسیون وزنهبرداری عوض شد!
حمید سجادی، معاون سازمان تربیت بدنی درباره این مورد گفت: رضازاده اهمیت زیادی برای جمهوری اسلامی ایران دارد و با انتخاب او به عنوان سرپرست تكلیف او سنگینتر میشود. وی همچنین با اشاره به جلسه كمیته فنی فدراسیون وزنهبرداری در ابتدا با رد محرومیت كادرفنی تیم ملی؛ محرومیت مربیان این تیم را تا اطلاع ثانوی تأیید كرد!
حمید سجادی در جمع خبرنگاران و در حاشیه مجمع فدراسیون قایقرانی با اشاره به اینكه سرپرستی رضازاده یادآور شد: با توجه به جایگاه بالای رضازاده در ورزش ایران و اهمیت این قهرمان نامدار كشورمان برای جمهوری اسلامی، این انتخاب صورت گرفت. با سرپرست شدن رضازاده تكلیف وی سنگینتر میشود. معمولاَ برای معرفی سرپرست مراسمی نمیگیریم ولی به خاطر رضازاده قرار است حكم سرپرستی وی را افشارزاده اعطا كند. من هم به نمایندگی از سازمان تربیت بدنی در این مراسم حضور خواهم داشت.
معاون سازمان تربیتبدنی در مورد تعلیق كادرفنی تیم ملی وزنهبرداری گفت: محرومیتی در كار نبوده است. تنها تعارضاتی وجود داشت كه خوشبختانه رسانه ملی این تعارضات را به صورت شفاف بیان كرد! نباید اجازه دهیم كه عدهای به آسانی با چنین اخباری با احساسات مردم ایران بازی كنند. وزنهبرداری دومین رشتهی مدال آور تاریخ ما در المپیك است. نباید اجازه بدهیم كه با چنین اخبار كذبی تشویش در اذهان عمومی به وجود بیاورند و برای این رشته مهم حاشیهسازی كنند. فدراسیون وزنهبرداری هم بلافاصله بحث محرومیت را تكذیب كرد. من صورت جلسه كمیته فنی را خواندم. در هیچ كجای آن درمورد محروم كردن كادرفنی چیزی نیامده بود تنها ذكر شده بود كه كادر فنی تا اطلاع ثانوی نباید فعالیت كند!؟
حمید سجادی، معاون سازمان تربیت بدنی درباره این مورد گفت: رضازاده اهمیت زیادی برای جمهوری اسلامی ایران دارد و با انتخاب او به عنوان سرپرست تكلیف او سنگینتر میشود. وی همچنین با اشاره به جلسه كمیته فنی فدراسیون وزنهبرداری در ابتدا با رد محرومیت كادرفنی تیم ملی؛ محرومیت مربیان این تیم را تا اطلاع ثانوی تأیید كرد!
حمید سجادی در جمع خبرنگاران و در حاشیه مجمع فدراسیون قایقرانی با اشاره به اینكه سرپرستی رضازاده یادآور شد: با توجه به جایگاه بالای رضازاده در ورزش ایران و اهمیت این قهرمان نامدار كشورمان برای جمهوری اسلامی، این انتخاب صورت گرفت. با سرپرست شدن رضازاده تكلیف وی سنگینتر میشود. معمولاَ برای معرفی سرپرست مراسمی نمیگیریم ولی به خاطر رضازاده قرار است حكم سرپرستی وی را افشارزاده اعطا كند. من هم به نمایندگی از سازمان تربیت بدنی در این مراسم حضور خواهم داشت.
معاون سازمان تربیتبدنی در مورد تعلیق كادرفنی تیم ملی وزنهبرداری گفت: محرومیتی در كار نبوده است. تنها تعارضاتی وجود داشت كه خوشبختانه رسانه ملی این تعارضات را به صورت شفاف بیان كرد! نباید اجازه دهیم كه عدهای به آسانی با چنین اخباری با احساسات مردم ایران بازی كنند. وزنهبرداری دومین رشتهی مدال آور تاریخ ما در المپیك است. نباید اجازه بدهیم كه با چنین اخبار كذبی تشویش در اذهان عمومی به وجود بیاورند و برای این رشته مهم حاشیهسازی كنند. فدراسیون وزنهبرداری هم بلافاصله بحث محرومیت را تكذیب كرد. من صورت جلسه كمیته فنی را خواندم. در هیچ كجای آن درمورد محروم كردن كادرفنی چیزی نیامده بود تنها ذكر شده بود كه كادر فنی تا اطلاع ثانوی نباید فعالیت كند!؟
پنجشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۸
قهرمان سازی یا قهرمان سوزی؟
یکی از مشخصات بد ما ایرانیان خصلت زیر آب زنی و عدم پذیرش برتر بودن دیگران است. این خصلت از همان دوران مدرسه قابل مشاهده است. جایی که شاگرد اولها همیشه منفور هستند. در محیط کار هم آن کسی که بیشتر کار میکند معمولاً زودتر مورد غضب همکاران و به تبع آن رؤسای خود قرار میگیرد. اوج این مشکل را میتوانیم در جامعه ورزشمان نیز ببینیم. زمانی که علی دایی در دوران بازیگریش، نه تنها در سطح آسیا بلکه در سطح دنیا برای ایران افتخار آفرینی میکرد، ما در کشور خودمان او را زیر بار کنایهها و طعنههایمان له کرده بودیم. علی دایی به عنوان تنها بازیکنی که در سطح ملی بیش از 100 گل زده است (دایی در 149 دیدار ملی، 102 گل زده است – میانگین هر 131 دقیقه یک گل)، تا مدتها نفر اول دنیا خواهد بود. اما به محض این که از دوران اوجش فاصله گرفت، چنان توسط ما و مطبوعات له شد که در نوع خود مثال زدنی بود! این در حالی است که پس از خداحافظی دایی، میانگین گل زده تیم ملی ایران به شدت افت کرد. اگر باور ندارید به این آمار دقت کنید:
تیم ایران در طول 13 سال دوران فعالیت علی دایی در تیم ملی، از 16 خرداد 1372 تا 31 خرداد 1385، در 187 دیداری که انجام داد 404 بار به گل رسید (میانگین 2.2 گل در هر بازی) و در 55 درصد بازیهایی که انجام داد به پیروزی رسید. این آمار در 61 دیداری که پس از حذف دایی از تیم ملی انجام شده است به 90 گل در 61 بازی (1.5 گل در هر بازی) و پیروزی در 51 درصد بازیها تقلیل یافته است.
دایی پس از خداحافظی از تیم ملی در سایپا به عنوان بازیکن مربی بار دیگر به موفقیت رسید و با به ثمر رساندن 10 گل، با تیم سایپا قهرمان لیگ برتر ایران شد. درست در همان موقع با انتخاب بسیار زودهنگام دایی به عنوان سرمربی تیم ملی، مهرهای بسیار ارزشمند برای سرمربیگری تیم ملی را سوزاندیم تا جایی که دایی از فروردین 1388 تاکنون در عرصه فوتبال ایران حضور ندارد و بعید است که به این زودیها به فوتبال (ملی) بازگردد.
در مورد حسین رضازاده نیز با اقدامی مشابه یک مهره ورزشی دیگر را سوزاندیم. من کاری به جهت گیریهای سیاسی رضازاده ندارم. چرا که معتقدم او در عرصه سیاست، هیچ محلی از اعراب ندارد! اما رضازاده کسی بود که باعث افتخار همه ما ایرانیان در دنیا بود. رکورددار وزنهبرداری دنیا و قهرمان المپیک. اما او را نیز زود خرج کردیم. رضازاده که خود در المپیک پکن، به دلیل دوپینگ ترجیح داد خود را به مصدومیت بزند؛ از آن تجربه تلخ درس نگرفت و در حالی که بسیار جوانتر و ناپختهتر از آن بود که سرمربی تیم ملی شود، به غلط سرمربی شد تا با ارتکاب اشتباه بزرگش در تجویز دارو به وزنهبرداران، برای ابد او را از دست بدهیم. او مجبور شد مواد نیروزا به شاگردانش بدهد، چون هیچ بار فنیای در چنتهاش برای آنان نداشت و آبرویش در خطر بود. این اشتباه مهلک او در پی موضعگیریهای سیاسی خلاف افکار عمومیاش دست به دست هم داد تا مورد آماج حمله مردم و مطبوعات قرار بگیرد. اما این بی انصافی است که قهرمانیهای او و عدم پذیرش اغوا کننده فدراسیون وزنهبرداری ترکیه به او را (پس از قهرمانی در المپیک آتن) نادیده بگیریم و تنها به او بتازیم.
تیم ایران در طول 13 سال دوران فعالیت علی دایی در تیم ملی، از 16 خرداد 1372 تا 31 خرداد 1385، در 187 دیداری که انجام داد 404 بار به گل رسید (میانگین 2.2 گل در هر بازی) و در 55 درصد بازیهایی که انجام داد به پیروزی رسید. این آمار در 61 دیداری که پس از حذف دایی از تیم ملی انجام شده است به 90 گل در 61 بازی (1.5 گل در هر بازی) و پیروزی در 51 درصد بازیها تقلیل یافته است.
دایی پس از خداحافظی از تیم ملی در سایپا به عنوان بازیکن مربی بار دیگر به موفقیت رسید و با به ثمر رساندن 10 گل، با تیم سایپا قهرمان لیگ برتر ایران شد. درست در همان موقع با انتخاب بسیار زودهنگام دایی به عنوان سرمربی تیم ملی، مهرهای بسیار ارزشمند برای سرمربیگری تیم ملی را سوزاندیم تا جایی که دایی از فروردین 1388 تاکنون در عرصه فوتبال ایران حضور ندارد و بعید است که به این زودیها به فوتبال (ملی) بازگردد.
در مورد حسین رضازاده نیز با اقدامی مشابه یک مهره ورزشی دیگر را سوزاندیم. من کاری به جهت گیریهای سیاسی رضازاده ندارم. چرا که معتقدم او در عرصه سیاست، هیچ محلی از اعراب ندارد! اما رضازاده کسی بود که باعث افتخار همه ما ایرانیان در دنیا بود. رکورددار وزنهبرداری دنیا و قهرمان المپیک. اما او را نیز زود خرج کردیم. رضازاده که خود در المپیک پکن، به دلیل دوپینگ ترجیح داد خود را به مصدومیت بزند؛ از آن تجربه تلخ درس نگرفت و در حالی که بسیار جوانتر و ناپختهتر از آن بود که سرمربی تیم ملی شود، به غلط سرمربی شد تا با ارتکاب اشتباه بزرگش در تجویز دارو به وزنهبرداران، برای ابد او را از دست بدهیم. او مجبور شد مواد نیروزا به شاگردانش بدهد، چون هیچ بار فنیای در چنتهاش برای آنان نداشت و آبرویش در خطر بود. این اشتباه مهلک او در پی موضعگیریهای سیاسی خلاف افکار عمومیاش دست به دست هم داد تا مورد آماج حمله مردم و مطبوعات قرار بگیرد. اما این بی انصافی است که قهرمانیهای او و عدم پذیرش اغوا کننده فدراسیون وزنهبرداری ترکیه به او را (پس از قهرمانی در المپیک آتن) نادیده بگیریم و تنها به او بتازیم.
ایران امروز ما
متأسفانه در روزگاری به سر میبریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، اخبار سیاسی ایران بخش عظیمی از اخبار روز را شامل میشود. روزگاری که سران حکومت، قبح قحبگی سیاسی را فرو ریختهاند و به هر ترفند و حیلهای برای بقای خود تن میدهند. روزگاری که مردم را برای جستجوی حقشان، زندانی و شکنجه میکنند. روزگاری که هر کسی به خود اجازه میدهد به هر کس محترم و نامحترمی، بیاحترامی کند. اما در این میان یک نکته هست که "اصولگرایان" (به اصطلاح) به آن رسیدهاند و "اصلاحطلبان" (به اصطلاح) یا به آن نرسیدهاند و یا نمیخواهند باور کنند. نکته این است که انتخابات برای بسیاری از کسانی که به کسی غیر از ا.ن رأی دادند، صرفاً یک وسیله بود برای رهایی از ورطه سقوط منزلت ایران و ایرانی که در دوران دولت نهم به سقوط آزاد تبدیل شده بود! در واقع به جز عدهای که به دلیل اعتقاد به حکومت اسلامی اما به سبک اصلاحطلبانهاش به موسوی رأی دادند، مابقی با حکومت اسلامی مخالف بوده، هستند و خواهند بود.
این همان نکتهای است که "اصولگرایان" (به اصطلاح) به درستی از آن آگاهند و میدانند که نسل جدید ایران، نه تنها اسلامگرا نیست، بلکه کلاً دین گریز است و هر آنچه در اسلام مدل آنان قداست است، برای نسل جدید مضحکهای بیش نیست.
سهشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۸
از سرزمین شمالی
سریال "از سرزمین شمالی" رو یادتون میاد؟ نمیدونم دقیقاً چه زمانی این سریال از شبکه دو تلویزیون ایران پخش شد. ولی مطمئنم که بین سال 1366 تا 1370 بوده. دیشب با اینکه سر شب، جلوی تلویزیون و در حال دیدن سریال Friends خوابم برده بود، حدودای 8:30 – 8:00 یه دفعه از خواب پریدم و به طرز عجیبی به یاد سریال "از سرزمین شمالی" افتادم.
سریال در مورد یک خانواده 4 نفره روستایی در ژاپن بود. طبیعت زیبا، موسیقی دلنشین و موضوع لطیف و غمگین این سریال از همه بیشتر در ذهن من مونده. داستان سریال در منطقهای به نام فورانو (Furano) در شمال جزیره هوکائیدو (Hokkaido) که منطقهای کوهستانی و سردسیر است اتفاق میافتد. اگر به دوبله تلویزیون جمهوری اسلامی اعتماد کنیم (!!!)، پدری کشاورز با پسر و دختر خردسالش در کلبهای زندگی میکنند و مادر خانواده به دلیل ناسازگاری با شوهرش از آنها جدا شده است. کل موضوع سریال در رابطه با روابط خانوادگی میان این چهار نفر است. هر چند که به نظر میرسد آن کسی که به عنوان مادر خانواده معرفی میشود، معشوقه پدر خانواده است.
سریال در مورد یک خانواده 4 نفره روستایی در ژاپن بود. طبیعت زیبا، موسیقی دلنشین و موضوع لطیف و غمگین این سریال از همه بیشتر در ذهن من مونده. داستان سریال در منطقهای به نام فورانو (Furano) در شمال جزیره هوکائیدو (Hokkaido) که منطقهای کوهستانی و سردسیر است اتفاق میافتد. اگر به دوبله تلویزیون جمهوری اسلامی اعتماد کنیم (!!!)، پدری کشاورز با پسر و دختر خردسالش در کلبهای زندگی میکنند و مادر خانواده به دلیل ناسازگاری با شوهرش از آنها جدا شده است. کل موضوع سریال در رابطه با روابط خانوادگی میان این چهار نفر است. هر چند که به نظر میرسد آن کسی که به عنوان مادر خانواده معرفی میشود، معشوقه پدر خانواده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)