چهارشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۸

باز هوای وطنم، وطنم آرزوست

درود بر ژنرال
از احوالتمان شروع می‌کنیم و فی‌الفور به مخمل درگاهمان خرده می‌گیریم که هویجوری یهواَکی قصد بازگشت به وطن کرد! بی آنکه لااقل با ایما و اشاره‌ای به ما ندا دهد! از قضا ندانسته آخر هفته را با مخمل گذراندیم و بساط و کله و آش رشته‌ و چای تازه دممان هم به راه بود. به میزان متنابهی هم تن به حکم دادیم و اکثریت قریب به اتفاق رقبا را درسی شگرف دادیم!
ژنرال! از تصمیم کبرای مخملمان گفتیم، اما یادمان رفت که برای ثبت در تاریخ بنگاریم که زندگی در بلاد خارجه، ما را به شتر مرغ مبدل ساخته. حالا دیگر نه متعلق به زادگاهمانیم و و نه محل جلوسمان را خانه خود می‌دانیم! آری! ژنرال گرانمایه! از ما به تو نصیحت که از زادگاهت به قصد هیچ کشوری برای زندگی خارج نشو که از آنجا رانده و از اینجا مانده خواهی شد.
ژنرال! از وقتی که مخمل ما را خون به جگر کرد، مدام به این فکر می‌کنیم که چه شد که اینچنین غم باد گرفتیم! از یک طرف دلمان برای مخمل تنگ می‌شود و به قول همایون خان خیرالامور می‌دانیم که از به این بعد همیشه جای مخمل در تمام جمع‌هایمان خالی خواهد بود. از یک طرف دیگر به این فکر می‌کنیم که شاه داماد دربار، قل دیگر مخمل، هم همین روزها عطای ما را به لقایمان می‌بخشد و دست عروسمان را می‌گیرد و می‌رود! دست آخر هم به این فکر می‌کنیم که ما چرا مانده‌ایم؟ حکایت ما شده است حکایت سریال Lost. یک عده آدم غریبه دور هم جمع شدیم و همدیگر را شناخته‌ایم. حالا از ترس تنها ماندن، دلمان نمی‌خواهد کسی از بین‌مان برگردد به جایی که به آن تعلق دارد! مخلص کلام این که "هوای حوصله ابری‌ست!"
ژنرال! این روزها مقربان درگاه، جملگی ما را مالیخولیایی فرض کرده‌اند و مکرراً در گوشمان می‌خوانند که ماشالا چقدر لاغر شدی! البته در این بین لحن سلطان بانو کمی خشن‌تر از سایرین است! اما از ما که پنهان نیست، از شما چه پنهان که حتی سر سوزنی از فربه‌گی‌هایمان کسر نشده!
ژنرال! می‌دانم که خوب می‌دانی که عادل و برنامه‌اش بار دیگر آفتابی شده‌اند تا موی دماغ تو و خیلی‌های دیگر شوند. بنابراین ما در این نامه به نتایج خنده‌دار تیمت گیر نمی‌دهیم و این کار را به کاردانش واگذار می‌کنیم.
ژنرال! توکلی را که می‌شناسی. رئیس گروه مطالعات تاریخ وزارت آموزش و پرورش دولت قهوه‌ای! جناب توکلی اخیراً شکر میل فرموده‌اند و با اظهار نظری تهوع‌آور خواستار حذف تاریخ پادشاهان ایرانی از کتب تاریخ دوران راهنمایی و دبیرستان شده‌اند. جناب ایشان به این اشتباه تاریخیشان این را هم افزوده‌اند که کتاب تاریخ را باید پر کرد از ابو علی سینا، محمد ابن زکریا و خواجه نصیر الدین طوسی! به عبارت دیگر جناب شکر خوار تحریف علنی تاریخ را خواستار شده‌اند. هر چند که اشاره ایشان به اضافه کردن نفرات مذکور در کتب تاریخ اقدامی صحیح و بایسته است، اما نه به قیمت از بین بردن اصل ماجرا!
ژنرال! در نهایت آرزومندیم که در این آتش‌سوزی سیاسی در ایران، دود کمتری به چشم مردم عزیزمان برود.
سایه‌مان بر مستدام