چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۸

کاش این نامه را به خط گریه می‌نوشتم

درود و صد درود بر ژنرال عزیزمان

ژنرال این نوبت خرق عادت کرده و با سخن از مقام و منزلت تیمت در لیگ نامه‌مان آغاز می‌کنیم. ژنرال بسی خرسند گشتیم که شاهد صعود تیمت به صدر جدول بودیم. نحسی سیزده در هفته سیزدهم زیر پای صمد آقای مرفاوی را خالی کرد تا سپاهیان طلایی پوش اصفهان به رهبری حضرت عالی بار دیگر به بام فوتبال ایران برسی. ژنرال ما کماکان شیفته تو و تیمت هستیم، هر چند که این روزها تراختورسازان آذری فوت و فن دلبری از ما را یاد گرفته‌اند و با عشوه و ناز و ادا می‌خواهند ما را بر دامان سرخ خود بنشانند.

ژنرال در ادامه خرق عادتمان، از وادی متعفن سیاست برایت می‌نگاریم. ژنرال اوضاع سیاسی ایران، مثل اوضاع فرهنگی و اقتصادی سرزمین‌مان با سرعت نور در سراشیبی سقوط است. نه تعجب نکن! ما حامی دولت منصوب نبوده، نیستم و نخواهیم بود. اما کماکان سر حرف و عقیده‌مان هستیم. ژنرال همانطور که امیدی به جوجه بسیجی‌های مقدس‌نما برای بهبود اوضاع ایران نداریم، از میرحسین و دار و دسته خفقان آفرین دهه شصت هم هیچ انتظاری نداریم! اینها همان کسانی هستند که برای دست بوسی بنیانگذار حکومت اسلامی در صف می‌ایستادند. راستش را بخواهی، معتقدیم که همه‌شان سر و ته یک کرباسند و هر کدام که به قدرت می‌رسند، عنان اختیار را از کف داده و یادشان می‌رود که قبلاً چه شعارهای قشنگی می‌دادند. ژنرال مردم ایران (از جمله ما)، گناه دارند. مردم ایران (به جز ما) دارند برای کسی خون می‌دهند که بیست سال پیش حمام خون دل خاوران را حمایت می‌کرد. ژنرال حالمان از هر چه سیاست و سیاسمتدار است بهم می‌خورد. ژنرال می‌دانیم که عمرمان به این قد نمی‌دهد که یک روز جهان را بدون بوی گند سیاستمداران و مذهبیان ببینیم. اما امیدواریم نسل بعدی ما به آرزوی امروز ما برسد.

ژنرال این خرق عادتمان رنگ و بوی بذله‌گویانه نامه‌مان را سپوخت! اما یادت باشد که متأسفانه امروز (13 آبان 1388) روز خونین دیگری در دفتر سیاه تاریخ حکومت اسلامی ثبت خواهد شد.