پنجشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۸

وا کن بابا وا کن

آقا جان این نوشتن درست مثل ورزش کردن می‌مونه! اگه شروع به نوشتن کنی، ترکش سخته و اگر ترکش کنی بازگشتش سخت‌تر! حالا منم بعد از یه ترک اجباری که از نوشتن داشتم، هر روز هزار تا ایده نوشتن میاد تو ذهنم ولی تا میام بنویسمشون مخم برای خودش سوت می‌زنه!
حالا برای دست گرمی اینو بخونین:
(صرفاً جهت تنوع می‌تونین به شیوه قرائتی بُخونین)
" یه کَشیشی داشت توی کلیسا برای یه اسکیمو موعضه می‌کرد. کَشیشه هی گفت: این کارو بکنی، چی؟ بگید! می‌ری جهنم! اون کارو بکنی، چی؟ بگید! می‌ری جهنم! تا این که کَشیشه یه جایی گفت: اگر ندونی و این کارو بکنی، عیب نِداره ولی اِگه بدونی، چی؟ می‌ری جهنم!
اسکیمو که تا اون موقع هاج و واج مونده بود، پرسید: آقاجان! اگر من چیزی درباره گناهان و خدا ندانم آیا باز هم به جهنم می‌رم؟
کَشیشه در پاسخ اسکیمو گفت: نِه، اگر ندانی نمی‌ری!
اسکیمو گفت: پس چرا می‌خواهی اینا را به من بگی؟"
×××
دستم داره کم کم گرم می‌شه! حالا اینو بخونین:
در روزنامه اعتماد روز چهارشنبه 25 شهریور خواندم که وزارت علوم نام 47 دانشگاه ونزوئلا را در فهرست دانشگاه‌های معتبر قرار داده است! این حکایت نون به هم قرض دادن چاوز و ا.ن هم داره به جاهای خنده‌دار و خطرناکی می‌رسه! احتملاً ونزوئلا هم در آینده‌ای نزدیک دروس فقه و خارج و مزخرفاتی مشابه به این‌ها رو در همون دانشگاه‌های معتبرش اجباری می‌کنه! در همین راستا شاید بد نباشه که نام وزارت علوم و فن آوری به وزارت علوم سیاسی تغییر کنه!
×××
یکی دیگه از دستاوردهای وزارت علوم اینه که از امسال در تمام مدارس، هر روز هفته، زنگی به نام زنگ نماز وجود خواهد داشت تا همه دانش آموزان اجباراً مسفیض بشن! با خوندن این خبر به یاد زنگ پرورشی دوران مدرسه رفتن خودم افتادم! من که آخرش نفهمیدم منظور از زنگ پرورشی چی بود! ولی اینو یادمه که اکثر بحث‌های این زنگ، بحث‌های زیر شکم بود! حالا به هر حال به میمنت این دستاورد فرهنگی گُنده، آقا جان بزن زنگُ!
×××
دوتا خبر هم از استرالیا.
یادتونه گفتم اینجا خبراشون راجعه به گربه و کاموا و این جور چیزهاست؟ امروز یکی از خبرهای مهم اخبار صبحشون این بود که یک گربه‌ای بعد از 3 سال که گم شده بوده، دیروز 4000 کیلومتر دورتر (تازمانیا تا شمالغرب کوئینزلند) پیدا شده!
اما این یک روی سکه‌ است! روی دیگه سکه اینه که شورای شهر بریزبن، هفته گذشته قانون حداکثر افراد غیر وابسته به هم که می‌تونن در یک خونه با هم زندگی را کنن تغییر داد. پیش از این حداکثر شش نفر که با هم نسبت فامیلی نداشتن می‌تونستن زیر یک سقف زندگی کنن. ولی از هفته پیش حداکثر 5 نفر می‌تونن بدون داشتن روابط خانوادگی با هم زندگی کنن. اینو گفتم که برسم به این خبر:
در راستای این تغییر قانون، شورای شهر بریزبن به بازرسی خانه‌های اجاره‌ای (به خصوص در حوالی دانشگاه‌های بریزبن) پرداخته و در یکی از این بازرسی‌های خانه‌ای در محله Sunny Bank پیدا کرده که 37 نفر با هم در اون زندگی می‌کردن! البته شاید خبر درست‌تر این باشه که کل جمله قبل رو دوباره بخونین و کلمه "زندگی" رو به "یکدیگر را" تغییر بدین!
×××
در نهایت یک سخن نغز / نقض از مارک توآین:
"قسمت هایی از انجیل را که نمی‌فهمم ناراحتم نمی‌کند، قسمت‌هایی را که می‌فهمم ناراحتم می‌کند."