یکی از تفاوتهای ایران و استرالیا در اینه که اگر در استرالیا چند روز از خبرها دور باشی چیز زیادی رو از دست نمیدی. فوقش اینه که از ماجرای نجات گربه گیر کرده لای کاموا با خبر نمیشی! اما این ایران دوست داشتنی رکورد دار خبر داغه! حالا این شما و این هم چند خبر داغ با نگاهی از زاویه دید بنده:
اول؛ هلو آمد
به نقل از روزنامه اعتماد، هنگامی که لنکرانی وزیر سابق بهداشت (دولت نهم) برای بازدید به نمایشگاه قرآن رفته بود، برخی از حاضران خطاب به او به یکدیگر می گفتند: "هلو آمد... هلو آمد". چرایش را از ا.ن بپرسید!
×××
دوم؛ گوشت قرآنی یا قرآن گوشتی؟
تا صحبت از نمایشگاه قرآن است به اطلاعتان برسانم که خونهدار و بچهدار زنبیلو وردار و بیار! چرا که در نمایشگاه قرآن گوشت قرمز میفروشند (میفروختند!) با قیمتی تو مایههای سه جفت صد تومن! حالا این که این گوشت تن سهراب است یا ندا، اللهُ اعلم!
×××
سوم؛ حرف حساب جواب نداره!
نمیدونم چرا با نوشتن بند دوم به یاد زندان افتادم و بد ندیدم که نظر یکی از خوانندگان روزنامه حیات نو مورخ پنجشنبه 12 شهریور رو در مورد لاغری ابطحی اینجا بذارم:
"خسته نباشید در مورد صحبت آقاى جوانفکر که گفته بود آقاى ابطحى بعد از رفتن به زندان متوجه شدند چاقى براى سلامت روح و جسم ضرر دارد پیشنهاد مىکنم که دوست عزیزمان برادر آقاى ح-ن و نیز رئیس ستاد.... آقاى ح- ف را هم یه مدت ببرند زندان در همون شرایط نگهدارى بشن شاید آنها هم کمى لاغر بشن."
محض اطلاعتون عرض کنم که "رئیس ستاد.... آقاى ح- ف" همان سرلشگر فیروزآبادی خودمان است! اما حقیقتاً نمیدونم "ح-ن" کیه!
×××
چهارم؛ یه بوم و دو هوا!
خوب صحبت از ابطحی و فیروزآبادی، به نوعی یاد آور جناح چپ و راست است. بد نیست بدانیم که روزنامه اعتماد چنین نوشته: "خبر رسیده است در یکی از دادگاههای زیرمجموعه قوه قضائیه دو نماز جماعت ظهر و عصر همزمان در یک ساختمان برگزار میشود. دو روحانی با گرایش به هر یک از جریانات سیاسی روز، مسؤولیت امام جماعت را برعهده دارند. با وجود رایزنیهای گسترده، مسؤولان این نهاد موفق نشدند از بروز این پدیده جلوگیری کنند و با توجه به تعداد بالای نمازگزاران در ایام ماه مبارک رمضان، مسؤولان تصمیمگیری در این خصوص را به ماههای آتی موکول کردهاند. جالب توجه اینکه مراجعه کنندگان به این مرکز قضایی نیز از وقوع چنین ماجرایی آگاه هستند و بر اساس گرایش خود اقدام به حضور در یکی از این نمازها می کنند."
×××
پنجم؛ تیمی برای امنیت حماقت
میدونم دولت ا.ن مشروع نیست. اما خوب فعلاً که ا.ن خر مراد رو سواره و چهار نعل هم داره می تازه! اما یکی از نکات قابل تأمل اعضای کابینه پیشنهادی اوست که همین پیش پای شما همگی آنها به جز سه نفر رأی اعتماد هم از مجلس بیبخار گرفتند! اما اگر نگاهی دوباره به لیست کابینه پیشنهادی بیندازیم دو قشر متفاوت در این لیست هستند. یکی افرادی نظیر سوسن کشاورز (البته رأی اعتماد نگرفت) که هنوز نمیدانند میکروفن سخنران مجلس کجاست! یک قشر هم که شامل اکثریت کابینه میشوند همگی نظامی-امنیتی بوده، هست و خواهند بود! این جوریاست که حکومت نظامی دائم شکل میگیره!
×××
ششم؛ شهرنو مسعود جیگر
در این بین، جناب چماقدوست سابق و هنر دوست کنونی، حضرت مسعود دهنمکی، کلاً خلاف جهت شنا میکنه! اون موقع که خاتمی رئیس جمهور بود، دهنمکی چماق به دست بود و حالا بعد از ساختن دو افتضاح سینمایی عامه پسند، قراره سریال نورزوی شبکه پنج رو هم بسازه! آقاجان به قول این اجنبیا Give me a break! لابد سال بعد هم برای عید غدیر، جناب دهنمکی میره به محضر خامنهای برای Pole Dancing و استریپنیز!
×××
هفتم؛ آنجا که دین گشاد میدهد!
دختر خانمی از آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی سوالی پرسیده و جوابی گرفته است، که نتیجه اخلاقی آن این است که اصولاً اخلاق اسلامی گشاد گشاد راه میرود!
×××
هشتم؛ کم کم خبرها مرفهتر میشود!
خدمتتان عارض هستم که بحث دینداری و فوتبال بد جوری این روزها در هم گوریده شده است! یکی میاد گیر میده به موی بازیکنان، یکی دیگه به عرق خوری گیر میده و یکی به روزه خواری! خوب این همون داستان دموکراسی دینی گروه کیوسکه دیگه! (بخوانید پیتزای قورمه سبزی) الان هم که در ایران ماه بوی بد دهان و دو دره کردن کار و به آتش کشیدن بیت المال است! از قضا، فوتبالی که سالیان گذشته در این ماه باید تعطیل میشد و حتی در ماههای دیگر هنگام اذان حق پخش مستقیم آن وجود نداشت، کم کم راه خودش را پیدا کرده و به یک دموکراسی دینی ناهنجار رسیده تا جایی که بازیهای لیگ برتر بدون وقفه در این ماه برگزار میشه ولی در ساعاتی که بدن از نظر بیولوژیکی بیشتر تمایل به آرامش داره! اکثر بازیهای ساعت 9 شب برگزار شده ولی هفته گذشته بازی ملوان و استقلال بنا به اعتراف مزدک میرزایی به دلیل پخش سریال آب دوغ خیاری ماه رمضان با 15 دقیقه تأخیر آغاز شد. تا اینجا هم باز خیلی مشکلی نیست. اما موضوع خندهدار اینجاست که سازمان لیگ، زمان بازی ذوبآهن با پرسپولیس رو از 9 به 8:30 و استقلال سایپا را از 9 به 10:30 تغییر داده و عزیز محمدی رئیس سازمان لیگ، وقتی با اعتراض صمد مرفاوی سرمربی استقلال مبنی بر تغییر ساعت بازی به دلیل پخش سریال روبرو شده، اعلام کرده: " من دلایل تغییر ساعت این بازی را گفتم و این موضوع ربطی به پخش سریال ندارد.» وی همچنین در مورد صحبتهای واعظیآشتیانی (مدیر عامل باشگاه استقلال) که گفته بود برگزاری این مسابقه در ساعت 10:30 حرفهای نیست و این ساعت وقتی خواب بازیکنان است تأکید کرده: «سوال من این است که آیا اروپاییها که ساعت 11 شب مسابقات خود را برگزار میکنند، غیرحرفهای هستند؟»
البته جناب عزیز محمدی یادشان رفته که تهران با اروپا 3:30 ساعت اختلاف ساعت داره. مگه نه؟
×××
نهم؛ پورشه رو عشق است!
ای مردم عزیز و جو زده! شما هی بنشینید داد و بیداد کنید و صدا و سیما و زیمنس و نوکیا و سیگار خارجی را تحریم کنید! اما یادتان باشد که بعضیها در این وانفسا در حال تأسیس واردات پورشه به ایران هستند و حالش را هم میبرند!
×××
دهم؛ یک خبر از جنس استرالیایی
در همسایگی دیوار به دیوار تیم ما در شورای شهر بریزبن، تیم دیگری ساکن است به نام City Planning. اما به سبک کتاب فیزیک اگر نگاهش کنیم، از دید ناظر بیرون، این تیم همسایه بیشتر شبیه مجلات مد است. انگار جناب خوش اشتهای مدیر این تیم، شرط استخدام را قد و وزن و دوره سینه و دور باسن و ... گذاشته است! از ما که پنهان نیست، از شما چه پنهان که اخیراً شخصی حائز استانداردهای مدیر خوش اشتها به این تیم پیوسته که آن مجله مد را بیشتر به Play Boy شبیه کرده است! خلاصه گفتم اینو بنویسم اینجا که شاید یک مقداری سبک شوم! آخه این انصافه که تیم 15 نفره ما 3 تا خانوم داشته باشه که دوتاشون بالای 60 سال هستند و دیگری با ارفاق 40، آنوقت این تیم 6 نفری همسایه هم 3 تا خانوم داشته باشه با شرایط مذکور؟