پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۷

گیرستون چهارم


اول؛ فردوسی‌پور و خاتمی و اونی که ما بهش می‌گیم جیگر!
خوب اگر اخبار این روزهای ایران رو دنبال کرده باشین، حتماً از سر و صدای دعوای سازمان تربیت بدنی و سازمان صدا و سیما مطلع هستید. فکر می‌کنم در طول هفته گذشته به اندازه یک کتاب هزار صفحه‌ای با فونت 8 مطالبی در حمایت و یا بعضاً در مذمت عادل فردوسی‌پور و برنامه نود توسط وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران نوشته شده است! اما اگرشما هنوز از موضوع آگاه نشده‌اید، این ویدئو را ببینید تا سر نخ ماجرا دستتان بیاید.
ماجرا از اینجا آغاز شد که چند هفته قبل سردار عزیزمحمدی، نایب‌رییس فدراسیون فوتبال و رییس سازمان لیگ در برنامه 90 در برابر انتقادات فردوسی‌پور، او را به «پایمال کردن خون شهدا» و استفاده از تریبون رسانه «ملی» برای زیر سؤال بردن عملکرد مسئولان و سیاه‌نمایی متهم کرد. دو هفته بعد نیز نوبت محمد آخوندی، سخنگوی سازمان تربیت بدنی و عضو هیأت مدیره باشگاه پرسپولیس، به جای پاسخگو بودن در مورد هرج و مرج موجود در باشگاه پرسپولیس اتهامات مشابهی را به عادل فردوسی‌پور نسبت داد و او را به سبب استقلال کاری و پیروی نکردن از خواسته‌های سازمان تربیت بدنی، شماتت کرد! درد آخوندی این بود که فردوسی‌پور در پی انتقاد نا به جا از دولت است. کار به جایی کشید که وقتی فردوسی‌پور گفت: "در این شبهای عزیز (اشاره به ماه محرم) راست حرف بزنیم"، آخوندی گفت: "شما با خون شهدا نشستی اونجا." فردوسی‌پور گفت: "به هرحال مردم قضاوت می‌كنند"، آخوندی هم گفت: "همین مردم به این دولت رای دادن!" در جای دیگری از این جدال لفظی، آخوندی (که سنش زیر سی سال است) کنکاش در مسائل مدیریتی فوتبال را خارج از حیطه اختیارات رسانه ملی دانست. فردوسی پور هم تعیین خط مشی برای صدا و سیما را خارج از وظایف و اختیارات سازمان تربیت بدنی دانست.
خلاصه این که یکی می‌گفت: کاشکی خاتمی هم اندازه فردوسی‌پور یه چیزی داشت!

دوم؛ الو من از روزنامه کیهان مزاحمتون می‌شم ... می ‌خواستم بپرسم چرا 22 بهمن نرفتین سر تراس داد بزنین، الله اکبر؟
و اما بخش خبری 20:30 شبکه دو سیما! خودتون
این ویدئو را ببینید و قضاوت کنید که چه مطبوعات آزادی داریم! مطبوعاتی که تیتر اول و بزرگ روزنامه‌هایشان فرمایشی است!
سه روزنامه از سوی برنامه 20:30 مؤاخذه شده‌اند که چرا در 10 روز گذشته (در تاریخ مؤاخذه) تیتر اول روزنامه را به اخبار غزه اختصاص نداده‌اند! هر چند که هر سه روزنامه تیتر اول روز بعدشان را به بحران غزه اختصاص دادند، اما ترسم از این است که چند وقت دیگر به ما گیر بدهند که چرا برای محرم پرچم مشکی به روی کاپوت ماشینت نکشیدی! باور کنین بعید نیست!

سوم؛ صفار جان من برات Bass می‌زنم!
تا صحبت از مطبوعات و آزادی است، این را بگویم که وزارت ارشاد یک پشت دستی علی الحساب به دستان سردار قالیباف و روزنامه‌اش زده است، صرفاً برای جلوگیری از ترویج تهاجم فرهنگی! در روزگاری که جوانان ایرانی بیشتر با آهنگ‌های ساسی مانکن و جیگیلی جیگیلی و درجه سکس حال می‌کنند، وزارت وزین ارشاد امتیاز روزنامه همشهری را برای پنج روز معلق کرد آنهم به دلیل چاپ
یک مصاحبه از داریوش اقبالی!


و چهارم؛ کــــــــــدیه کــــــــــــــــــد!
خوب اگر دقت کرده باشید، فیلم‌ها همه دارای یک
کد طبقه‌بندی هستند که بیننده را از موضوعات و یا تصاویر موجود در فیلم آگاه کنند. اما نکته جالب اینجاست که هر کشوری کد گذاری خاص خودش را دارد! برای روشن‌تر شدن موضوع کد گذاری کشورهای گوناگون بر روی فیلم "ویکی، کریستینا، بارسلونا" را ببینید:


USA: PG-13, Finland: K-11, Singapore: M18, Spain: 13, Switzerland: 12, Sweden: 7, Australia: M, Hong Kong: IIB, Brazil: 12, Ireland: 15A, New Zealand: M, South Africa: 13LS, UK: 12A


برخی از این کدها خیلی مفهوم نیستند. مانند کد کشورهای هنگ کنگ، استرالیا و یا نیوزیلند. (کد M در استرالیا مخفف Mature است.) اما اکثر کدها با عددی که معرف آنهاست، مشخص می‌کنند که از چه سنی به بالا دیدن فیلم‌ها مجاز است. به عبارت دیگر فیلمی که در کشور سوئد یک کودک 7 ساله می‌تواند تماشا کند، در سنگاپور یک جوان که هنوز به 18 سال نرسیده است، بهتر است تماشا نکند. قصدم از نوشتن در مورد این کدها، نقد نیست، چون اطلاعات کافی ندارم. صرفاً خواستم اطلاع رسانی کرده باشم و اگر در استرالیا هستید و مایلید تا بیشتر در مورد این کدها بدانید به اینجا مراجعه کنید.

چهارشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۷

گیرستون سوم

اومدم به روال گیرستون اول و دوم، گیرستون سوم رو بنوسیم که رسیدم به یک لینک در بالاترین، که مدیر عامل جدید پرسپولیس عباس انصاریفر گفته: "آقا امام زمان نسبت به مدیریت در پرسپولیس عنایت دارند!".
خوب عنوان خبر به اندازه کافی خنده‌دار بود که منو جذب کنه! اما موضوع وقتی خنده‌دارتر شد که نظرات دیگران را راجع به این خبر خواندم! خودتون می‌تونین همه کامنت‌ها رو اینجا بخوانین، ولی صرفاً جهت دادن گوشی به دستتان، چند نمونه از نظرها رو بخوانید:

"خداوند مرا ببخشد، یعنی امام زمان پرسپولیسی هستند؟ "
---
"آقا امام زمان دیگه به چی کار دارند؟!"

---
"زبونتو گاز بگیر آقا به همه چی کار دارن :)) "

---
"این بنده خدا با این حرفش تا پایان دولت نهم خودشو بیمه کرد!"

---
"خدا را چه دیدید یهو دیدی وسط مسابقه فوتبال آقا با شورت ورزشی ظهور کرد . باید جلوی ورود خواهران به ورزشگاه ها گرفته بشه ."

---
"اگه دیدید یه توپ که داره اوت می شه یهو گل شد بدونید پس که مهدی هد زده."

---
"مهدی که هد نمیزنه ! ورد میخونه توپ میره تو گل ... اصلا توپ که کاره ای نیست ... توپ هم مطیع خدا و امامه .... نشنیدی یه توپ فوتبال تو دشت کربلا بوده وقتی امام حسین کشته شده زار زار گریه میکرده ؟"
×××
اینجوری شد که دیدم این تک لینک، واقعاً ارزش این رو داره همه گیرستون سوم رو یه جا به نامش سند بزنم!

سه‌شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۷

خداحافظ خواهر بی دلیل رفتن‌‌ها


در دو سه هفته اخیر هفت فیلم دیدم که یکی دو تا از این فیلم‌ها فوق العاده بودند:

- Vicky Christina Barcelona (8/10)

"نسبیتی از جنس سکس و وودی آلن!"
به نظر من اگر بهترین فیلم وودی آلن نباشد، اقلاً یکی از بهترین‌های اوست! هر چند که موضوع جسورانه فیلم، انتقاد خیلی از بینندگان را در پی داشته است، اما اگر منتقدانی مانند
سحر طلوعی فیلم‌های پیشین وودی آلن را ببینند، شاید راحت تر با داستان این فیلم کنار بیایند. فیلم‌های نظیر "همه آنچه که همیشه در مورد سکس می‌خواستی بدانی ولی شرمت آمد که بپرسی!".
اما اگر شروع و پایان فیلم را یک بار دیگر نگاه کنیم، متوجه عدم قضاوت وودی آلن در مورد موضوع انتخابی‌اش می‌شویم که با ظرافت خاصی در پس توضیحات انتهای فیلم گنجانده شده است. انتخاب لوکیشن و بازی زیبای په‌نه‌لوپه کروز از موارد تحسین برانگیز این فیلم است.

- Slumdog Millionaire (8/10)


"تمام راز سفر، فقط خواب یک ستاره بود!" – سید علی صالحی
این فیلم انگلیسی/آمریکایی که درباره یک مسابقه علمی (قمار علمی) است، از آن دسته فیلم‌هاییست که اگر خوش شانس باشید و 10 دقیقه آخرش را نبینید، فیلم بسیار زیبایی خواهد بود! فیلم با ظرافت خاصی مشکلات یک پسر فقیر هندی را در غالب یک مسابقه علمی تلویزیونی به تصویر می‌کشد و هر سوال مطروحه در این مسابقه، یک بخش از زندگی سخت و پر مشقت پسرک را به یادش می‌آورد. اما در نهایت و در چند دقیقه پایانی فیلم، همه بدبختی‌ها به خوشبختی تبدیل می‌شود و با یک رقص و آهنگ هندی هم فیلم به پایان می‌رسد! انگار هر فیلمی که در هند ساخته می‌شود باید یک رقص دسته جمعی و یک پایان خوش ضمیمه‌اش باشد تا مجوز ساخت بگیرد!
- I've Loved You So Long (10/10)


"دوستتان دارم ای سادگان صبور، ای سادگان صبور" – سید علی صالحی
برای نوشتن در مورد این فیلم اینگونه شروع می‌کنم:
حدوداً 4 سال است که هر فیلمی را که دیده‌ام ثبت کرده‌ام و به آن نمره هم داده‌ام. در این چهار سال
444 فیلم خارجی و 158 فیلم ایرانی را دیده‌ام. معتقد هستم اکثر فیلم‌های ایرانی به دلیل محدودیت‌های موجود در سینمای ایران قابل مقایسه با فیلم خارجی نیستند. از بین 158 فیلم ایرانی فقط به دو فیلم 10 از 10 داده‌ام. "کاغذ بی خط" و "شب‌های روشن". در بین فیلم‌های خارجی هم از 444 فیلم مذکور، 6 فیلم را 10 از 10 داده‌ام. "پاپیون"، "نیش"، "سفید"، "پلهای مدیسن کانتی"، "گرسنگی" و همین فیلم "تو را خیلی وقت است که دوست داشته‌ام".
به نظرم این فیلم با بازی خیره کننده "کریستن اسکات توماس" و "السا زیلبرستین" از نوادر سینماست! فیلنامه و فضای فیلم هم بسیار تأثیر گذار است. دو هنرپیشه زن این فیلم، به خصوص بازیگر نقش "لی‌آ"، با فیزیک صورتش، حالت شادی، غم، اضطراب، محبت و صبوری را در لحظه لحظه فیلم به بیننده منتقل می‌کند؛ به طوریکه تنها چند دقیقه پس از شروع فیلم، این حس به تماشاگر القا می‌شود که یکی از نزدیکانش در این فیلم بازی می‌کند و نه یک هنرپیشه! من که پس از چند دقیقه از شروع فیلم حس می‌کردم حالت‌‌های صورت السا زیلبرستین را سالهاست می‌شناسم.

- Changeling (7/10)

"از هنر جان مالکوویچ تا افتضاح انجلینا جولی"
یک داستان واقعی که خوب وقتی بدانیم آن را کلینت ایستوود جلوی دوربین آورده، انتظار یک فیلم معمولی را نخواهیم داشت. فیلم بسیار گیراست، هر چند که بازی بی حس انجلینا جولی، بزرگترین ضعف این فیلم است. اما داستان فیلم، بیننده را تا پایان به دنبال خود می‌کشاند. "جان مالکوویچ" هم در این فیلم یک یادگاری زیبای دیگر از خودش بر جای گذاشته و با بازی تحسین برانگیزش تاحدودی سبب فراموشی ضعف بارز انجلینا جولی در این فیلم می‌شود.
- Doubt (7/10)

"شک دارم به ترانه‌ای که همزمان زندانی و زندانبان زمزمه می‌کنند!" – حسین پناهی
یک فیلم در حد و اندازه‌های معمولی که با بازی زیبای مریل استریپ و یک بازیگر جوان به نام "امی ادمز" کمی فراتر از معمولی به نظر می‌آید! فیلمی در مورد این که در هر دسته‌ای از انسان‌ها همه جور آدمی پیدا می‌شود. حتی میان مذهبی‌هایی که خود را مبرا از همه بدی‌ها نشان می‌دهند. فضای سرد فیلم و چهره‌‌های پوشیده زنان، چراغ سبزی است برای نمایش این فیلم در سیمای ایران. البته اگر دیالوگ‌های آن را در حین دوبله عوض کنند!


- The Curious Case of Benjamin Button (5/10)

"چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید!"
اگر اهل کارتون هستید و یا از عشاق سینه چاک پادشاه حلقه‌ها و هری پاتر، حتماً این ملغمه عشقی را که تنها و تنها به لطف تکنولوژی و گریم قابل دیدن است، ببینید! برد پیت که مثل همسرش جز قیافه دوست داشتنی چیزی برای ارائه ندارد؛ این بار آن قیافه را هم در نیمی از فیلم ندارد! یک موضوع کاملاً تخیلی با بازی بسیار سطح پائین برد پیت، دست به دست هم دادند که حتی بازی خوب کیت بلنچت و سابقه کارگردانی دیوید فینچ هم نتواند نظر مرا در مورد این فیلم جلب کند! اما برای این که از حق نگذرم، باید اذعان کنم اسکار بهترین گریم امسال، تنها حق این فیلم احمقانه است!


- Gran Torino (7/10)

"قیصرکجایی که داش فرمونتو کشتن!"
باید اعتراف کنم که قبل از دیدن فیلم، خیلی تلاش کردم تا معنی فارسی عنوان فیلم رو بفهمم و البته نفهمیدم! عنوان فیلم، برگرفته از یک مدل اتومبیل فورد اسپرت سال 1972 است که هنوز مثل روزهای اولش تمیز و سالم مانده. فیلم هم با محوریت صاحب این ماشین شکل گرفته که یک مرد خشن، سخت‌گیر و بد اخلاق است. مردی از آخرین نسل بازمانده‌های جنگ آمریکا با کره. او از افزایش جمعیت مهاجران در محله‌اش ناخشنود است و به همین دلیل رفتار خوبی با آن‌ها ندارد، تا اینکه ...
من که قرار نیست داستان فیلم رو بگم! فقط می‌خوام بگم که این فیلمی کلینت ایست وود در 78 سالگی ساخت و در آن بازی کرد، همان فیلمی است که مسعود کیمیایی سی سال است که می‌خواهد بسازتش و نتوانسته!
فیلم "گرن تورینو" فیلم خوبیه ولی اولاً خیلی مردونه است و بعد هم به نظرم در حد و اندازه‌های کلینت ایست وود نیست!

دوشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۷

Wake Up


Please read carefully:

The official statistics of Iranian Government shows 213,255 Iranian people have been killed during the imposed war against Iraq from 22 September 1980 to 20 August 1988 (including 2,906 children and 32,275 students).

During the war, Iraq was regarded by the West (and specifically the United States) as a counterbalance to post-revolutionary Iran.

Soviet Union (Currently known as Russia), USA, UK, Israel, France, Italy, Singapore, Saudi Arabia, Egypt, Kuwait and Jordan supported Iraqi government to kill more than 213,000 Iranians including 72,629 people under 19. They have supported Iraq's government to use chemical weapons (such as mustard gas) against Iranian troops.

More than 335,000 Iranians suffered from disabilities as a result of the war and most of 40,000 Iranian prisoners of war have been killed and never return to their country.

The war cost $1,000,000,000,000 USD for Iran. Yes! One thousands billion dollars!

There are still 24,000 square kilometre lands in Iran which contaminated with land mine! The area is bigger than 90 countries around the world, including Israel!

~~~

Now you tell me, what you expect from UN, western or Arab countries about Gaza Massacre, with about 900 victims during the last 16 days? Ha?

چهارشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۷

هروله

مارکوپولو رو یادتون میاد؟ با دوبله دلنشین امیر زند؟ حالا این داستان پرشین‌پولو رو با قلم خود پرشین‌پولو بخوانید:
پرشین‌پولو یک شنبه صبح وقتی خانه را به قصد خرید ترک کرد، نمی دانست که در غیاب او چه آشی برایش پخته خواهد شد. وقتی پرشین‌پولو به خانه بازگشت، فهمید که هانیه‌پولو بادبان‌های کشتی رو برافراشته تا از خاور دور دنیا به باختر دور دنیا سفر کنند و به دیدن عسل‌پولو و کاوه‌پولو برن.
به این ترتیب داستان پرشین‌پولو شکل گرفت. وقتی این دو مسافر نه چندان کوچولو به باختر دور (ونکوور) رسیدند، ناگهان تا زانو در برف فرو رفتند!




(اونایی که کارتون مارکوپولو رو یادشون میاد، حتماً این رو هم یادشون میاد که یهو وسط کارتون، مستند نشون می‌داد)
حالا اینجا مستند می‌شه:
نمایی پانوراما از ونکوور غربی که به همّت و هنر بزرگمرد عزیز، کاوه‌پولو در سرمای خوار مادر سوز باختر دور ثبت شده است.



نمایی از آفتاب کم رمق روزهای سرد ونکوور در خلیج اسپانیایی‌ها


Totem Poles
مجسمه‌هایی با فرهنگ بومی که از چوب درختان پیر ساخته می‌شوند و یکی از سمبل‌های کانادا هستند.

نمایی از مرکز شهر ونکوور که توسط عسل‌پولو شکار شده است.

دو نفر از چند صد نفر دیوونه‌ای که بنا به یک رسم عجیب در روز اول ژانویه و در دمای نزدیک به صفر درجه، آب‌تنی کرده‌اند.

بازگشت به کارتون:
پرشین‌پولو و همراهانش تنها به دیدن ونکوور غنائت نکردند. آنها رو به جنوب به راه افتادند و وقتی از حرکت باز ایستادند، خود را در هیاهوی شهر پر زرق و برقی به نام لاس وگاس یافتند. برای پرشین‌پولو درک معنی بخش اول نام این شهر چندان سخت نبود، چرا که همه در این شهر با هم لاس می‌زدند. البته پرشین‌پولو معنی بخش دوم رو هم در یک نیمه شب سرد فهمید، اما ترجیح داد به کسی نگوید!

اینجا دوباره مستند شد:
نمایی از لاس وگاس


نمایی از ورودی هتل‌‌ پاریس


برج ایفل در لاس وگاس!


گل سرخ در جا تخم مرغی!


نمای پشت میله از رقص فواره‌ها!


سقف هتل بلاجیو!


ونیز مصنوعی!




عروس و دوماد لای جمعیتی که اکثراً به زبانی به نام فارسی صحبت می‌کردند!


بدون شرح!


و البته لاس وگاس در عین بهشت بودن برای بزرگسالان، برای بچه‌ها جهنم است!


و گوشه‌ای از قسمت وگاس شهر که البته نصیب ما نشد!




دوباره کارتون:
پرشین‌پولو بعد از آن از دو همراه باختر دوریش جدا شد و به همراه هانیه‌پولو به تایوان رفت.

دوباره مستند:
همه کشورهای آسیای جنوب شرقی از این خونه نوک تیزها دارند!



وسیله‌ای که در گذشته با آن پارچه را می‌کوبیدند!



این هم وسیله‌ای که با آن برگ چای را پودر می‌کردند.



یک نوع غذای محلی تایوان که هنوز هم اثرات داغی بیش از اندازه‌اش بر زبان پرشین‌پولو مشهود است!



و این هم یک سبد غذای محلی!

و البته تایوان خیلی دیدنی نبود.