سه‌شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۷

خداحافظ خواهر بی دلیل رفتن‌‌ها


در دو سه هفته اخیر هفت فیلم دیدم که یکی دو تا از این فیلم‌ها فوق العاده بودند:

- Vicky Christina Barcelona (8/10)

"نسبیتی از جنس سکس و وودی آلن!"
به نظر من اگر بهترین فیلم وودی آلن نباشد، اقلاً یکی از بهترین‌های اوست! هر چند که موضوع جسورانه فیلم، انتقاد خیلی از بینندگان را در پی داشته است، اما اگر منتقدانی مانند
سحر طلوعی فیلم‌های پیشین وودی آلن را ببینند، شاید راحت تر با داستان این فیلم کنار بیایند. فیلم‌های نظیر "همه آنچه که همیشه در مورد سکس می‌خواستی بدانی ولی شرمت آمد که بپرسی!".
اما اگر شروع و پایان فیلم را یک بار دیگر نگاه کنیم، متوجه عدم قضاوت وودی آلن در مورد موضوع انتخابی‌اش می‌شویم که با ظرافت خاصی در پس توضیحات انتهای فیلم گنجانده شده است. انتخاب لوکیشن و بازی زیبای په‌نه‌لوپه کروز از موارد تحسین برانگیز این فیلم است.

- Slumdog Millionaire (8/10)


"تمام راز سفر، فقط خواب یک ستاره بود!" – سید علی صالحی
این فیلم انگلیسی/آمریکایی که درباره یک مسابقه علمی (قمار علمی) است، از آن دسته فیلم‌هاییست که اگر خوش شانس باشید و 10 دقیقه آخرش را نبینید، فیلم بسیار زیبایی خواهد بود! فیلم با ظرافت خاصی مشکلات یک پسر فقیر هندی را در غالب یک مسابقه علمی تلویزیونی به تصویر می‌کشد و هر سوال مطروحه در این مسابقه، یک بخش از زندگی سخت و پر مشقت پسرک را به یادش می‌آورد. اما در نهایت و در چند دقیقه پایانی فیلم، همه بدبختی‌ها به خوشبختی تبدیل می‌شود و با یک رقص و آهنگ هندی هم فیلم به پایان می‌رسد! انگار هر فیلمی که در هند ساخته می‌شود باید یک رقص دسته جمعی و یک پایان خوش ضمیمه‌اش باشد تا مجوز ساخت بگیرد!
- I've Loved You So Long (10/10)


"دوستتان دارم ای سادگان صبور، ای سادگان صبور" – سید علی صالحی
برای نوشتن در مورد این فیلم اینگونه شروع می‌کنم:
حدوداً 4 سال است که هر فیلمی را که دیده‌ام ثبت کرده‌ام و به آن نمره هم داده‌ام. در این چهار سال
444 فیلم خارجی و 158 فیلم ایرانی را دیده‌ام. معتقد هستم اکثر فیلم‌های ایرانی به دلیل محدودیت‌های موجود در سینمای ایران قابل مقایسه با فیلم خارجی نیستند. از بین 158 فیلم ایرانی فقط به دو فیلم 10 از 10 داده‌ام. "کاغذ بی خط" و "شب‌های روشن". در بین فیلم‌های خارجی هم از 444 فیلم مذکور، 6 فیلم را 10 از 10 داده‌ام. "پاپیون"، "نیش"، "سفید"، "پلهای مدیسن کانتی"، "گرسنگی" و همین فیلم "تو را خیلی وقت است که دوست داشته‌ام".
به نظرم این فیلم با بازی خیره کننده "کریستن اسکات توماس" و "السا زیلبرستین" از نوادر سینماست! فیلنامه و فضای فیلم هم بسیار تأثیر گذار است. دو هنرپیشه زن این فیلم، به خصوص بازیگر نقش "لی‌آ"، با فیزیک صورتش، حالت شادی، غم، اضطراب، محبت و صبوری را در لحظه لحظه فیلم به بیننده منتقل می‌کند؛ به طوریکه تنها چند دقیقه پس از شروع فیلم، این حس به تماشاگر القا می‌شود که یکی از نزدیکانش در این فیلم بازی می‌کند و نه یک هنرپیشه! من که پس از چند دقیقه از شروع فیلم حس می‌کردم حالت‌‌های صورت السا زیلبرستین را سالهاست می‌شناسم.

- Changeling (7/10)

"از هنر جان مالکوویچ تا افتضاح انجلینا جولی"
یک داستان واقعی که خوب وقتی بدانیم آن را کلینت ایستوود جلوی دوربین آورده، انتظار یک فیلم معمولی را نخواهیم داشت. فیلم بسیار گیراست، هر چند که بازی بی حس انجلینا جولی، بزرگترین ضعف این فیلم است. اما داستان فیلم، بیننده را تا پایان به دنبال خود می‌کشاند. "جان مالکوویچ" هم در این فیلم یک یادگاری زیبای دیگر از خودش بر جای گذاشته و با بازی تحسین برانگیزش تاحدودی سبب فراموشی ضعف بارز انجلینا جولی در این فیلم می‌شود.
- Doubt (7/10)

"شک دارم به ترانه‌ای که همزمان زندانی و زندانبان زمزمه می‌کنند!" – حسین پناهی
یک فیلم در حد و اندازه‌های معمولی که با بازی زیبای مریل استریپ و یک بازیگر جوان به نام "امی ادمز" کمی فراتر از معمولی به نظر می‌آید! فیلمی در مورد این که در هر دسته‌ای از انسان‌ها همه جور آدمی پیدا می‌شود. حتی میان مذهبی‌هایی که خود را مبرا از همه بدی‌ها نشان می‌دهند. فضای سرد فیلم و چهره‌‌های پوشیده زنان، چراغ سبزی است برای نمایش این فیلم در سیمای ایران. البته اگر دیالوگ‌های آن را در حین دوبله عوض کنند!


- The Curious Case of Benjamin Button (5/10)

"چون قافیه تنگ آید، شاعر به جفنگ آید!"
اگر اهل کارتون هستید و یا از عشاق سینه چاک پادشاه حلقه‌ها و هری پاتر، حتماً این ملغمه عشقی را که تنها و تنها به لطف تکنولوژی و گریم قابل دیدن است، ببینید! برد پیت که مثل همسرش جز قیافه دوست داشتنی چیزی برای ارائه ندارد؛ این بار آن قیافه را هم در نیمی از فیلم ندارد! یک موضوع کاملاً تخیلی با بازی بسیار سطح پائین برد پیت، دست به دست هم دادند که حتی بازی خوب کیت بلنچت و سابقه کارگردانی دیوید فینچ هم نتواند نظر مرا در مورد این فیلم جلب کند! اما برای این که از حق نگذرم، باید اذعان کنم اسکار بهترین گریم امسال، تنها حق این فیلم احمقانه است!


- Gran Torino (7/10)

"قیصرکجایی که داش فرمونتو کشتن!"
باید اعتراف کنم که قبل از دیدن فیلم، خیلی تلاش کردم تا معنی فارسی عنوان فیلم رو بفهمم و البته نفهمیدم! عنوان فیلم، برگرفته از یک مدل اتومبیل فورد اسپرت سال 1972 است که هنوز مثل روزهای اولش تمیز و سالم مانده. فیلم هم با محوریت صاحب این ماشین شکل گرفته که یک مرد خشن، سخت‌گیر و بد اخلاق است. مردی از آخرین نسل بازمانده‌های جنگ آمریکا با کره. او از افزایش جمعیت مهاجران در محله‌اش ناخشنود است و به همین دلیل رفتار خوبی با آن‌ها ندارد، تا اینکه ...
من که قرار نیست داستان فیلم رو بگم! فقط می‌خوام بگم که این فیلمی کلینت ایست وود در 78 سالگی ساخت و در آن بازی کرد، همان فیلمی است که مسعود کیمیایی سی سال است که می‌خواهد بسازتش و نتوانسته!
فیلم "گرن تورینو" فیلم خوبیه ولی اولاً خیلی مردونه است و بعد هم به نظرم در حد و اندازه‌های کلینت ایست وود نیست!