چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۵

!عرق ریزون گُلد کست



اپیزود یک؛
این پرواز ما به ایران کلی برامون خاطره داشت که همه رو هم نوشته بودم ولی نمی دونم کاغذی رو که مطالبم توش بود چی کارش کردم! راستش حوصله دوباره نوشتنش رو هم ندارم! پس هیچی
~~~
اپیزود دو؛
آقا یَک شیر تو شیری شده این روزا که نگو! هیچ کی به هیچ کی نیست! من می ... تو نوشابه شما، شما می ... تو کفش من! ولی از این جوک های قدیمی که بگذریم: تُف به این شانس! اینجا می گن سیزده عدد شانسه ولی برای ما ایرانی ها سیزده هر جا که باشیم یه معنی داره: تُف به این شانس
~~~
اپیزود سه؛
توی سه هفته اخیر چهارده تا فیلم ایرانی دیدم که بعضی هاشون واقعاً بی ارزش بودن! اما کاغذ بی خط ناصر تقوایی توی اینا واقعاً زیبا بود. البته از بازی زیبای خسرو شکیبایی و هدیه تهرانی هم نمی شه به آسونی گذشت. راستی ببینم کدوم شما ده بار پشت سر هم می تونین بگین می شورم و می سابم و می پزم؟
مکس هم جزء معدود فیلم های طنز ایرانی بود که تهش گندش در نیومد! تازه یه جورایی تیتراژ آخرش قشنگ ترین سکانس فیلم بود. گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ... با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
از ازدواج به سبک ایرونی هم خوشم اومد. به نظرم حسن فتحی خیلی از سنت های زیبای ایرانی رو در غالب یه فیلم شاد به تصویر کشیده بود
فیلم ناتالی (فرانسه – 2003) رو اگر گیر آوردین از دست ندین
~~~
اپیزود چهار؛
اگه الان دارین اینارو تو سرمای زمستون می خونین، برین خدا رو شکر کنین چون طرفای ما هوا بد جوری گرم و مرطوبه! بلا نسبت، بلا نسبت، روم به دیوار، گلاب به روتون عین سونای بخاره
~~~
اپیزود پنجم؛
می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم، می شورم و می سابم و می پزم ... تُف به این شانس
~~~~~~~~~~~~~~~~~
پ.ن: بابا این می شورم و می سابم و می پزم نه کنایه است و نه گلایه! لطفا جهت دار قضاوت نکنین. اون جاهایی که نارنجی نوشتم قسمت هایی از فیلم های نامبرده است و بس. پس بیگیریش: راجع به همه می تونم داستان بنویسم اما به تو که می رسم هیچی نمی دونم که بنویسم