سه‌شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۱

ایـــــــــــــــران



گرچه کودکی پنج ساله بودم و به یاد نمی‌آورم روزی را که مظلومانه به خون نشستی و یکی یکی گل‌های جوانت را در دامان خود پرپر شده یافتی، اما در سالگرد حمله‌ی عراق به خاک پاکت، به افتخار اینکه پاره‌ای از پیکر تو هستم و به احترام چند صد هزار هموطنی که هشت سال برای دفاع از خاک عزیزت، جان باختند، امروز را (بیش از هر روز)، با یادت آغاز کردم و به احترامت سبز پوشیده‌ام.
پاینده مانی و جاودان

پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۱

عنتر لبنانی و "ا.ن" ایرانی!



لحظاتی پس از فرو رفتن در جلد هایله گیبرسیلاسی


سامولی ژنرال!
چگونه‌ای کوتوله؟
کف کردیا! جون تو مدت‌ها بود می‌خواستم دو چیکه برات بینیوسم، ولی راه نداشت به مولا! آخه می‌دونی داشم، رفته بودم کلاس اکابر که بتونم برات به زبون امروزی ریز بیام! آره ژینغولی، واسه اینه که لهجه‌ام عوض شده!
بذگریم داش!
از تو چه پنهون، "این روزا گوزنُ سر نمی‌بُرَن! میشکونن شاخشو می‌فرستن تو باغ!"
آره ژینغولی! اینم شده حکایت ما. هر روز مثل تغییرات دلار مارو سر کار بالا و پائین می‌کنن و آخرشم از ترس این قرض و قوله‌ی خونه، باید بگیم !"بله بله شما درست می‌فرمایین!" ولی ته دلمون بیلاخ نشون بدیم و بریزیم تو خودمون! هی دیگه اینم شده بساط ما! روزی 12 ساعت سرکاریم و بعدش تازه باید برسیم به درس و کار تو دانشگاه و کار تو رادیو و این جور چیزا! خلاصه که خوش به حالت ژینغولی!
جات خالی هفته پیش رفتم یه ده کیلومتری دویدم. خیلی چسبید. جونِ تو احساس می‌کردم خودِ خودِ هایله گیبرسیلاسی‌ام!
ژینغولی از تیم ملی چی بگم! جای پاشون تو بیروت موند! "رودا عنتر" باز هم حالمون رو گرفت. البته اجنبیا می‌گن دستور بوده! ولی من که باور نمی‌کنم. به نظرم خیلی سخته که ایرانی باشی و فوتبالیست، بعد وقتی پات به توپ می‌خوره به باختن فکر کنی! داداش ژینغولی! به نظرم کل تیم روحیه موحیه نداره جون تو! یعنی یه جورایی مخ هموشون پریود شده! ولی به نظرم خوب شد حالا که باختیم، به لبنان باختیم که می‌دونیم عُرضه‌ی صعود نداره! (خودمون داریم؟) اگه این سه امتیاز رو داده بودیم به قطریا، خیلی اوضاع بی‌رخت می‌شد!
ژینغولی جون! این آخر نامه‌م گفتم حالتو بگیرم!ام گفتم حالتو بگیرم! درسته که شما چند صد میلیون (و یا بیشتر) برای نشستن روی نیمکت تیمت پول به جیب می‌زنیو   و حالشو می‌بری و من باید اینجا جون بکنم و یه دلار یه دلار پول دربیارم که قرض خونه‌مو بدم، ولی به لطف ا.ن و نیروگاه نطنز به زودی با یکی از همین دلارا می‌تونم کلاً بخرمت! 25 سنت هم بمونه ته جیبم!

حالا بیا با هم به شیوه‌‌ی استادیومی بگیم:
"مادر احمدی‌نژاد! ویشت ویشت ویشت ویشت!
مادر احمدی‌نژاد! ویشت ویشت ویشت ویشت!"

بعدشم اینو بیا که محسن نامجو زده وسط خال:
"کوکوی دو شب مانده
از آن ما
کپی پدرخوانده
از آن ما
خلقت ناخوانده
از آن ما
دولت شرمنده
از آن ما
خلفتی پرونده
از آن ما
ملی پوش بازنده
از آن ما
دولت شرمنده
از آن ما
انتقاد سازنده
از آن ما
شـــــــــــــــــــــــــــــــــــاید که آینده
از آن ما"
×××
زت زیاد ژینغولی