اولین کنسرت ایرانی در بریزبن که در سطح کنسرتهای موسیقی کلاسیک اجرا شد. به نظرم این پر رنگترین نکته کنسرت استاد مسلم موسیقی سنتی ایران، محمدرضا شجریان بود.
عصر روز یکشنبه 9 می 2010 آرزویی چندین ساله برای من به حقیقت پیوست و برای اولین بار شاهد اجرای زنده استاد شجریان بودم. اجرای این کنسرت بر خلاف کنسرتهای موسیقی پاپ ایرانی که قبلاً در بریزبن برگزار شده بود، بسیار حرفهای و فراتر از حد تصور من برگزار شد. تنها نکته تاریک کنسرت، تعداد اندکی از ایرانیان مقیم بریزبن بودند!
تا زمانی که استاد شجریان برای اجرای کنسرت دیشب پا به صحنه نگذاشته بود، جو کنسرت علی رغم کلاس و نظم سالن، همان جو کنسرتهای پیشین موسیقی پاپ ایرانی در بریزبن بود. شاید کیفیت پائین کنسرتهای قبلی، انتظاری میان تماشاگران باقی نگذاشته بود و خیلیها فقط به این خاطر آمده بودند که یک شب ایرانی دیگر را در غربت داشته باشند. حتی پس از ورود استاد شجریان و فروکش کردن شور و هیجان تماشاگران، دوباره زمزمه و همهمه چاق سلامتیها ادامه یافت.
با کوک شدن ساز گروه شهناز، سکوت بر سالن حکم فرما شد و دقیقاً از همان لحظه به مدت تقریباً سه ساعت و نیم، سالن 727 نفره Griffith Conservatorium شاهد اجرای به یاد ماندنی یکی از پنجاه خواننده برتر موسیقی دنیا، استاد محمدرضا شجریان بود. استاد شجریان و گروه 16 نفرهاش در دو بخش 75 و 90 دقیقهای بدون نقص به اجرای موسیقی پرداختند. انتخاب قطعات در نهایت ذکاوت صورت گرفته بود. یک شعر از سعدی، یک شعر از مولانا، یک شعر از حافظ، چند قطعه ضربی، تکنوازیها، دو نوازیها و البته اجرای تصنیفهای خاطره انگیز، همگی دست به دست هم دادند تا ایرانیترین شب موسیقی ایرانی در بریزبن رقم بخورد.
اما متأسفانه بعضی از ما تماشاگران، به اندازه استاد شجریان و گروه شهناز حرفهای نبودیم و علیرغم درخواست برای عدم فیلمبرداری و عکسبرداری با فلاش، و به جای لذت بردن از موسیقی و هنر ایرانی، ترجیح دادیم قانون را نادیده بگیریم و به دزدی هنری خود بپردازیم.
فیلمبردار کنسرت که بعید میدانم ایرانی بوده باشد، بارها در طول کنسرت، از تشخیص نوازنده (در تکنوازیها) عاجز مانده بود. تنها وقتی که مژگان شجریان میخواند، جای هیچ شکی برایش باقی نمیماند که چه کسی میخواند!
از اینها که بگذریم، به نظر من نیمه دوم کنسرت به مراتب دلنشینتر از نیمه اول آن بود. آواز "رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند" که با تکنوازی تار استاد مجید درخشانی همراه بود، آغازی خاطرهانگیز برای نیمه دوم کنسرت آفرید. تغییر دستگاه از همایون (رندان مست) به ماهور هم عاملی دیگر در بهتر شدن نیمه دوم کنسرت بود. درست بلافاصله پس از این آواز، دو نوازی سنتور توسط رامین صفایی و یک نوازنده دیگر به قدری زیبا بود که در انتها حتی استاد شجریان را هم وادار به تحسین کرد. نتبک حمید قنبری و دف حسین رضایینیا هم دلنشین و مست کننده بود. اما به نظر من تمام اینها یک طرف، آنجا که استاد شجریان در پی پیش درآمدی کوتاه و جدید، شروع به خواندن شعر جواد آذر کرد؛ یک طرف:
"هر دمی چون نی، از دل نالان، شکوهها دارم ..."
اگر قرار بود من یک تصنیف و فقط یک تصنیف از تصنیفهای استاد شجریان رو به عنوان بهترین تصنیف او انتخاب کنم، قطعاً همین تصنیف "بیهمزبانی" بود. فوق العاده بود. روی صحنه، در گوشه سمت چپ، سر تکان دادنهای حسین رضایینیا هنگام اجرای استاد شجریان بیانگر از خود بیخود شدن او بود.
در بخش نهایی، طبق معمول اکثر کنسرتهای استاد شجریان و بنا به درخواست مردم، تصنیف مرغ سحر اجرا شد. این در حالی بود که فضای سالن از همان آغاز نیمه دوم و نواختن در دستگاه ماهور، فضایی مرغ سحری بود.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که استاد شجریان و گروه شهناز در طول کنسرت به خودشون اجازه ندادند که زمان کنسرت را با صحبت کردن از بین ببرند. درست مانند یک گروه موسیقی کلاسیک، وارد صحنه شدند، نواختند، تشویق شدند، تشکر کردند و رفتند.
خلاصه این که ایرانیترین شب ایرانیان مقیم بریزبن با صدای دلنشین استاد شجریان، به یاد ماندنی بود.