اول؛ حالم از شنیدن نام نیروی انتظامی بهم میخورد!
رئيس پليس امنيت اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی نيروی انتظامی اعلام كرد: "برخورد با متخلفان اينترنتی در دستور برنامه آينده ناجا قرار دارد و با متخلفان وبلاگها كه اقدام به انتشار مضامين ممنوع میكنند به شدت برخورد قانونی میكنيم".
البته ایشان مشخص نکردند که ممنوع از دید چه کسی و براساس چه قانونی؟ ظاهراً رئیس پلیس خود را صاحب این تکنولوژی آمریکایی میداند که در اختیار همه مردم دنیا قرار گرفته است! و گرنه، فضای اینترنت (به خصوص وبلاگ) یک فضای شخصی است که توسط مؤسسههای متفاوتی در اختیار عموم مردم قرار میگیرد و تابع قانون هیچ مملکتی هم نیست.
احمد روزبهانی، با اشاره به فعاليت سايتهای اينترنتی گوناگون به ايلنا، اظهار كرد: "سايتهای ممنوعه شناسايی شدهاند، استفاده غيرمجاز از سايتها در حوزه كاری ماست و دستگيری هم داشتهايم و به مقامات قضايی هم معرفی شدهاند".
خوب از تهدیدهای سنگین جناب رئیس پلیس اینچنین برداشت میشود که استفاده غیر مجاز از سایتها، در حوزه کاری پلیس امنیت اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی نیروی انتظامی است! البته جناب رئیس پلیس، خیلی هم پرت و پلا نگفته! چرا که این روزها اساساً استفاده غیر مجاز از هر آنچه به امانت در اختیار نیروی انتظامی است، بزرگترین ویژگی نیروی انتظامی است! استفاده از زور چماق برای چادری کردن خانمها! استفاده از مصونیت حقوقی برای کتک زدن جوانان به جرم جوانی و ...
شاید به همین دلیل است که بعد از سه سال و نیم زندگی خارج از ایران و دیدن برخورد بسیار متفاوت پلیس استرالیا با مردم، هنوز هم اولین احساسم پس از دیدن یک پلیس، احساس انزجار است. زندگی در کشوری آرام و آزاد، به من آموخت که بهتر است از واژه "تنفر" زیاد استفاده نکنم و بسیاری از عبارتهای "من متنفرم" خودم را با واژههایی متینتر جایگزین کردم. اما با تمام این تفاسیر و با تمام وجود اعلام میکنم که من از نیروی انتظامی ایران متنفرم.
دوم؛ خدایا مواظب خودت باش!
خوب به سلامتی خاتمی هم آمد. اما این که آمدنش بهر چه بود؟ خودش میداند و بس! خاتمی وقتی که یازده سال پیش آمد، یازده سال جوانتر (و به عبارتی جسورتر) بود و دوران مسند نشینیاش هم بلافاصله پس از دوران هاشمی رفسنجانی بود که اگر روشنفکرترین روحانی سیاسی ایران نباشد، یکی از روشنفکرترینهاست! به عبارت دیگر بستر برای روندی که به غلط اصلاحات نامیده میشد، فراهم بود و یا لااقل فراهمتر از دوره کنونی. اما در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی، همه جور شخصیت مثبت در او دیده شد به جز وعده به قولهایش. قولهایی که پس از روی کار آمدن احمدینژاد کلاً نابود شد و مانند یک مجموعه بزرگ از عقدههای نافرجام درون جمعیت حامی خاتمی رسوب کرد. حالا این بار پس از 11 سال (و تا زمان انتخابات 12 سال) خاتمی اعلام کرده که خواهد آمد و در اولین ابراز نظرش گفته: "حضورم جا را برای هيچكس تنگ نمیكند!". یعنی یه چیزی تو مایههای بفرما زدن به همه مخالفانش!
سوم؛ عباس آقا، "شرع" رو ببر رو چال
خوب چه چیزی بهتر از این که بعد از تعدیل در نابرابرهای موجود در قانون ارث میان زن و مرد، مجلس هفتم در حال برداشتن یک قدم مثبت دیگر است و آن برابری دیه زن و مرد است. هر چند که مخالفان این برابری، طبق معمول سپر شرعیت را مقابل این طرح گرفتهاند و میگویند: "برابری دیه زن و مرد خلاف شرع است"، اما همین که کسانی مثل هاشمی رفسنجانی (این بار دوم است که امروز اسم هاشمی را میبرم!)، پشتیبان این طرح هستند، جای امیدواری دارد. ضمن این که اگر برابری زن و مرد به عقیده بعضیها خلاف شرع است، آن بعضیها یا شرعشان میلنگد و یا شعورشان!
چهارم؛ امان از این خسّت انگلیسی
وین رونی رو میشناسید؟ فوتبالیست 23 ساله انگلیسی که عضو باشگاه منچستر یونایتد است. دستمزد هفتگی او برای بازی در باشگاه 90000£ است. یعنی دستمزدی معادل 129150000 تومان در هفته (تعجب نکنید، یکصد و بیست و نه میلیارد و یکصد پنجاه میلیون تومان در هفته). رونی در حال حاضر یک قصر در روستایی واقع در Prestbury در منطقه Cheshire انگلیس دارد به ارزش 4250000£ و یک ملک دیگر در آمریکا و در Port Charlotte, Florida. علاوه بر این، وین رونی قراردادهایی با ارقام سرسام آور با شرکتهای مختلف دارد. شرکتهایی نظیر: Nike, Nokia, Ford, Asda, Coca-Cola و قرارداد در چهار ورژن از Electronic Arts’ FIFA Series (از سال 2005 تا 2008). به همه اینها 5000000£ دیگر هم اضافه کنید بابت قرارداد بستن با یک نویسنده، صرفاً برای چاپ خاطرات رونی؛ که البته این رقم جدا از سود ناشی از فروش کتاب است. همه این اعداد نجومی رو اینجا آوردم تا برسم به این نکته:
وین رونی در یک رستوران در شهر منچستر، برای غذایی که 55.6£ صورت حسابش میشده است، کوپن تخفیف 50% استفاده کرده و به عبارتی 27.8£ پرداخته است! یعنی با این تخفیف، رقمی معادل یک دقیقه حقوق هفتگیاش اندوخته است!
رئيس پليس امنيت اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی نيروی انتظامی اعلام كرد: "برخورد با متخلفان اينترنتی در دستور برنامه آينده ناجا قرار دارد و با متخلفان وبلاگها كه اقدام به انتشار مضامين ممنوع میكنند به شدت برخورد قانونی میكنيم".
البته ایشان مشخص نکردند که ممنوع از دید چه کسی و براساس چه قانونی؟ ظاهراً رئیس پلیس خود را صاحب این تکنولوژی آمریکایی میداند که در اختیار همه مردم دنیا قرار گرفته است! و گرنه، فضای اینترنت (به خصوص وبلاگ) یک فضای شخصی است که توسط مؤسسههای متفاوتی در اختیار عموم مردم قرار میگیرد و تابع قانون هیچ مملکتی هم نیست.
احمد روزبهانی، با اشاره به فعاليت سايتهای اينترنتی گوناگون به ايلنا، اظهار كرد: "سايتهای ممنوعه شناسايی شدهاند، استفاده غيرمجاز از سايتها در حوزه كاری ماست و دستگيری هم داشتهايم و به مقامات قضايی هم معرفی شدهاند".
خوب از تهدیدهای سنگین جناب رئیس پلیس اینچنین برداشت میشود که استفاده غیر مجاز از سایتها، در حوزه کاری پلیس امنیت اخلاقی و مبارزه با مفاسد اجتماعی نیروی انتظامی است! البته جناب رئیس پلیس، خیلی هم پرت و پلا نگفته! چرا که این روزها اساساً استفاده غیر مجاز از هر آنچه به امانت در اختیار نیروی انتظامی است، بزرگترین ویژگی نیروی انتظامی است! استفاده از زور چماق برای چادری کردن خانمها! استفاده از مصونیت حقوقی برای کتک زدن جوانان به جرم جوانی و ...
شاید به همین دلیل است که بعد از سه سال و نیم زندگی خارج از ایران و دیدن برخورد بسیار متفاوت پلیس استرالیا با مردم، هنوز هم اولین احساسم پس از دیدن یک پلیس، احساس انزجار است. زندگی در کشوری آرام و آزاد، به من آموخت که بهتر است از واژه "تنفر" زیاد استفاده نکنم و بسیاری از عبارتهای "من متنفرم" خودم را با واژههایی متینتر جایگزین کردم. اما با تمام این تفاسیر و با تمام وجود اعلام میکنم که من از نیروی انتظامی ایران متنفرم.
دوم؛ خدایا مواظب خودت باش!
خوب به سلامتی خاتمی هم آمد. اما این که آمدنش بهر چه بود؟ خودش میداند و بس! خاتمی وقتی که یازده سال پیش آمد، یازده سال جوانتر (و به عبارتی جسورتر) بود و دوران مسند نشینیاش هم بلافاصله پس از دوران هاشمی رفسنجانی بود که اگر روشنفکرترین روحانی سیاسی ایران نباشد، یکی از روشنفکرترینهاست! به عبارت دیگر بستر برای روندی که به غلط اصلاحات نامیده میشد، فراهم بود و یا لااقل فراهمتر از دوره کنونی. اما در دوران هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی، همه جور شخصیت مثبت در او دیده شد به جز وعده به قولهایش. قولهایی که پس از روی کار آمدن احمدینژاد کلاً نابود شد و مانند یک مجموعه بزرگ از عقدههای نافرجام درون جمعیت حامی خاتمی رسوب کرد. حالا این بار پس از 11 سال (و تا زمان انتخابات 12 سال) خاتمی اعلام کرده که خواهد آمد و در اولین ابراز نظرش گفته: "حضورم جا را برای هيچكس تنگ نمیكند!". یعنی یه چیزی تو مایههای بفرما زدن به همه مخالفانش!
سوم؛ عباس آقا، "شرع" رو ببر رو چال
خوب چه چیزی بهتر از این که بعد از تعدیل در نابرابرهای موجود در قانون ارث میان زن و مرد، مجلس هفتم در حال برداشتن یک قدم مثبت دیگر است و آن برابری دیه زن و مرد است. هر چند که مخالفان این برابری، طبق معمول سپر شرعیت را مقابل این طرح گرفتهاند و میگویند: "برابری دیه زن و مرد خلاف شرع است"، اما همین که کسانی مثل هاشمی رفسنجانی (این بار دوم است که امروز اسم هاشمی را میبرم!)، پشتیبان این طرح هستند، جای امیدواری دارد. ضمن این که اگر برابری زن و مرد به عقیده بعضیها خلاف شرع است، آن بعضیها یا شرعشان میلنگد و یا شعورشان!
چهارم؛ امان از این خسّت انگلیسی
وین رونی رو میشناسید؟ فوتبالیست 23 ساله انگلیسی که عضو باشگاه منچستر یونایتد است. دستمزد هفتگی او برای بازی در باشگاه 90000£ است. یعنی دستمزدی معادل 129150000 تومان در هفته (تعجب نکنید، یکصد و بیست و نه میلیارد و یکصد پنجاه میلیون تومان در هفته). رونی در حال حاضر یک قصر در روستایی واقع در Prestbury در منطقه Cheshire انگلیس دارد به ارزش 4250000£ و یک ملک دیگر در آمریکا و در Port Charlotte, Florida. علاوه بر این، وین رونی قراردادهایی با ارقام سرسام آور با شرکتهای مختلف دارد. شرکتهایی نظیر: Nike, Nokia, Ford, Asda, Coca-Cola و قرارداد در چهار ورژن از Electronic Arts’ FIFA Series (از سال 2005 تا 2008). به همه اینها 5000000£ دیگر هم اضافه کنید بابت قرارداد بستن با یک نویسنده، صرفاً برای چاپ خاطرات رونی؛ که البته این رقم جدا از سود ناشی از فروش کتاب است. همه این اعداد نجومی رو اینجا آوردم تا برسم به این نکته:
وین رونی در یک رستوران در شهر منچستر، برای غذایی که 55.6£ صورت حسابش میشده است، کوپن تخفیف 50% استفاده کرده و به عبارتی 27.8£ پرداخته است! یعنی با این تخفیف، رقمی معادل یک دقیقه حقوق هفتگیاش اندوخته است!