اپیزود یک؛
ماجرای قیر و قیف بود، حالا اوضاع ما هم همین طوری شده! یه روز بلاگ اسپات مشکل داره و نمی شه توش رفت، یه روزم که سایت مشکلی نداره قوانین جدید استفاده از اینترنت در شرکت، اجازه نمی ده ما یه ذره بلاگیم برا خودمون! بابا دموکراسی! بابا آزادی بیان! بیا بغل عمو! ا
اپیزود دو؛
همشاگردی سلام. دلم برای مدرسه تنگ شده! برای خانوم آران، خانم تک سخن، خانم بردبار، خانم کاظمی، آقای معینی، آقای شیخ الاسلامی، آقای رادی، آقای سعیدی و ... ا
اپیزود سه؛
می خواستم راجع به اظهارات رئیس جمهور منصوبمون در آمریکا بنویسم و البته نوشتم. اما بعد ترجیح دادم پاکش کنم. چون خیلی خیلی شبیه آب در هاون کوبیدن و ژاژ خائیدن بود. ا
اپیزود چهار؛
در محل کار قبلی، از نحوه خنده یکی از همکارانم لذت می بردم. در محل کار کنونی هم یکی بود که هر وقت می خندید یه جورایی از خنده اش احساس شادی می کردم! اما نمی دونستم کیه! چون فقط صداش رو می شنیدم. حالا بالاخره امروز پیداش کردم. واقعاً خوش خندیدن هم عالمی داره ها! ا
اپیزود پنج؛
تا دارین اینا رو می خونین به این هم فکر کنین که اگه یه انگلیسی زبان بخواد بگه: "قلقلکِ غبغبِ قورباغه قدغن" چه پدری ازش در میاد! ا
اپیزود شش؛
چند تا جوک (اگر از واژه های ناپسند خوشتون نمیاد لطفاً بی خیال این اپیزود بشین) ا
---
خبرنگار: نظر شما درباره اينكه اين كوچه آسفالت نيست چيه؟
به نام خدا و با عرض سلام خدمت دست اندركاران صدا وسيما و با عرض سلام ويژه خدمت مقام معظم رهبري و خانواده معظم شهدا وجانبازان و ايثارگران، من بچه اين محل نيستم! ا
---
سفره حج چطور بود؟
عالي، خيابوناش تميز، برج هاش بلند، ماشينا همه آخرين مدل، يه جاي ديدني هم داشت كه خيلي شلوغ بود، من دیگه اونجا نرفتم! ا
---
در رو ببند هواي بيرون سرده. ا
مثلاً اگه من در رو ببندم، هواي بيرون گرم ميشه؟
---
یکی داشته با يه خره تخته نرد بازی مي کرده، بهش ميگن چرا داری با خر بازی مي کني؟
طرف ميگه: همچينم خر نيست، دو هيچ جلو ههِ . . .! ا
---
یکی دیگه تو جاده داشته رانندگي مي کرده، يهو مي بينه يه کاميون داره از روبروش مياد، ميزنه رو ترمز، ميبينه ترمزش نميگيره، رفيقشو صدا ميکنه، ميگه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببين! ا
---
با من ازدواج ميكني؟
من لزبينم. ا
يعني چي؟
يعني دوست دارم با دختر سكس داشته باشم! ا
اِاِ پس منم كه لزبينم ! ا
---
یارو به دوست دخترش ميگه مياي خونمون؟
دختره ميگه آخه ميترسم!! ا
یارو ميگه: ترس نداره، ميایي نيم ساعت حرف ميزنيم، بعد لباستو ميپوشي ميري! ا
---
يه روز به يه اون یکی ميگن بدو تو باغت دارن ترتیب زنت رو می دن! ا
یارو جواب می ده: ای بابا... ۴ تا درختو اسمشو گذاشتي باغ؟
---
یکی سي دي زهره رو مي بينه و ميگه: اي بابا، سريال نرگس رو هم سانسور كرده بودن؟
---
زنه از شوهرش مي پرسه از چيه من بيشتر خوشت مي آد؟ از صورت زيبا و يا هيکل متناسبم؟ مرده يه نگاهي به سر تا پاي زنش مي اندازه و ميگه از اعتماد به نفست
---
یه نفر تو خيابون به زنه به نفر دیگه تيکه ميندازه. یارو شاکی می شه يقه اون یکی رو ميگيره و ميگه مرتيکه مگه خودت خوار مادر نداري، زود باش ماچش کن از دلش در بيا
---
از یکی می پرسن: از تو احمق تر هم موجودی وجود داره؟ میگه: آره بابا! می گن: چی؟ می گه: پشه! ا
می گن: چرا؟ می گه آخه وقتی می شینه رو دیوار همین جوری نیم ساعت خیره می مونه! ا
---
به یکی ميگن با جيش جمله بساز! ميگه علی با آبجيش رفت سينما. مي گن نه خره منظورمون شاش بود: مي گه خب با داداشاش رفت! ا
---
به یه بنده خدا ميگن: سبز فسفری چه رنگیه؟ ميگه: شما آبي آسماني رو در نظر بگير، حالا بشاش توش! ا
---
اپیزود هفت؛
این هفت فیلم رو ببینید و فیلم هشتم رو نَه: ا
قلبی جایی دیگر: یک فیلم زیبای ایتالیایی. زندگی یک معلم ایتالیایی از خانواده ای که اخیراً وضع مالی مناسبی پیدا کرده اند. این بهترین فیلم چند ماه اخیر بوده که دیدم. ا
دَه: من از عباس کیارستمی انتظار لوکیشن های باز و سبز دارم و دقیقا به همین دلیل فیلم 90 دقیقه ای ده که اساساً درون یک پژو آردی فیلم برداری شده، یک غافلگیری خوشایند برای من بود. ده، موضوع ده دیالوگ درون یک ماشین است که همگی به نوعی منعکس کننده مشکلات زنان در جامعه ایرانی هستند. ا
خوشبختی: فیلمی آمریکایی و رک با صحنه هایی ساده اما واقعی. فیلمی که همه شخصیت های اون در پی خوشبختی هستند و هر کسی هم دیگری رو خوشبخت می دونه. ا
صدای دریا: یک فیلم اسپانیایی با موضوعی کلیشه ای اما خوش ساخت. ا
ماریا مملو از بخشش: محصول مشترک کلمبیا و آمریکا و درباره قاچاق موتد مخدر از کلمبیا به آمریکا و به قول تبلیغ خود فیلم بر اساس هزاران داستان واقعی! ا
اولین و آخرین بوسه: فیلمی عشقولانه از نسل نوی سینمای ایتالیا با هنرپیشه های خوش تیپ و خوشگل! ا
آگاتا و طوفان: فیلمی ساده و به دور از موضوعات عجیب هالیوودی. این فیلم ایتالیایی در مورد زندگی یک زن میانسال اما جذابه که عاشق یک مرد متأهل می شه. ا
و در نهایت فیلمی شدیداً هالیوودی که بیشتر شبیه افسانه است. ا
اقامتگاه زنان: اینو توصیه می کنم که یا نبینین و یا تصور کنین که دارین کارتون سوپرمن می بینین. در توضیح این فیلم ذکر همین نکته شاید کافی باشه که یک آمریکایی در چین، تمام مدت داره جون همه رو نجات می ده! ا
نکته: ترجمه اسم فیلم ها اصلاً به دلم ننشست! ا
-----------------------------------
اااااااا لینکونک؛
اول؛ تورو خدا یکی به این سربازان امام زمان انگلیسی یاد بده! لطفاً به ترجمه " ما توانستیم" دقت کنین! ا
دوم؛ یکی جلوی دلار کانادا رو هم بگیره! ا
سوم؛ صرفاً برای دقایقی تفریح. این لینک به شما می گه امید به زندگی در شما چند سال خواهد بود. ا
چهارم؛ اگر کسی از عنوان این سمینار چیزی فهمید به منم بگه! ا
پنجم؛ این هم از مشکلات خرید میوه از طریق اینترنت! ا
ششم؛ شل حجاب دیگه یعنی چی بابا؟
هفتم؛ بیچاره این شل حجاب ها! ا
هشتم؛ فدای اون استعدادهای نهفتت! ا
نهم؛ تازه به دوران رسیده و یا هر چی که تو بگی! ا