چهارشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۶

ژنرال

ژنرال؛
مِن باب رفع تنهایی و دفع روزمرگی، بد ندیدیم نامه ای بنگاریم خطاب به شما! والله که نه قصد انتقاد از شما داریم و نه مزاح! صرفاً خواستیم نامه مان مخاطبی داشته باشد که حالا دارد! ا
القصه! دلمان هوس چلو کبابی نموده از نوع کوبیده، مزین به پیاز عباس آباد نطنز و سماق فرد اعلای شمیرانات که طبیب دربارمان می گوید دوای دندان دردمان است و قابض دستگاه گوارشی! ا
ژنرال! ایام بس خسته کننده ای را سپری می کنیم و خودمان را مثال ماشینی می دانیم که بی تفکر مشغول زندگی است. فلذا اعصابمان داغان است و وجدانمان رنجور. مکتب خانه را به طور محسوسی بی خیال گشته ایم و چسبیده ایم به ده شاهی های بلاد کانگاروها! اوقات فراغتمان را هم به معنای خاص کلمه به بطالت می گذرانیم! ا
ژنرال! این روزها یار غاری از ایام جوانی کنارمان است که باعث تجدید خاطراتمان گشته و ما را شدیداً به سال های نه چندان دورمان پرتاب کرده است! خاطراتی از آهنگ دلبرم دلبرِ تلخک معین. ا
ژنرال! دیشب بعد از یک ماه، دوباره مناظره ملیجک فرزاد حسنی را با داروغه رادان ملاحظه فرمودیم. بسی نشاط آور بود وقتی حرفای دلمان را از دهان ملیجکمان می شنیدیم. البته نزدیکانمان با ما هم رأی نبودند و می پنداشتند که کل قصه ساختگی است. ژنرال تو که ما را می شناسی! ما کلاً بی خیال کل قصه هستیم و معتقدیم پایان قصه، پایانی خوشی نخواهد بود. فلذا به خنک شدمان بیش از پایان قصه ارج می نهیم. ا
ژنرال! به قول کاتب دربارمان دیگر ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند! ا
کل الیوم سایه تان مستدام
---------
ااااااااا لینکونک؛
اول؛ ژنرال! ترقص این زوج را تا انتها دیدیم و مستفیض گشتیم همه جوره. صبور باش و تا انتها ملاحظه کن. ا
دوم؛ یکی از ملیجکانمان راپورت داده از انواع مزین نمودن موی سر. خودت ببین! ا
سوم؛ ژنرال لباس مهیج چه نوع البسه ایست دیگر؟
چهارم؛ ژنرال! بر خلاف سربازان بی مصرف تو، برومندان دارالفنون شریف آبرویمان را خریدند! ا
پنجم؛ ژنرال! این تکه عکس مصداق مَثَلِ "یک نگاه حلال است"، می باشد یا نه؟
ششم؛ ژنرال! این یکی خودش گویاست! ا