جمعه، تیر ۲۲، ۱۳۸۶

!محصول مشترک

محل کار جدیدم بر عکس جای قبلی که اکثراً استرالیایی بودن، خارجی های زیادی داره. به عنوان مثال در بخش ما ۹ نفر حضور دارند که در قسمت مدیریتی یک بنگلادشي يک ايراني و یک استراليايی هستند. در بخش مهندسی هم دقيقاً همين طور! يعنی يک بنگلادشی يک ايرانی و يک استراليايی! دو تا منشی استراليايی هم داريم به علاوه يک کار آموز فرانسوی. ا
اول از همه لهجه خود ماست که همه چی رو انگار فارسی می گیم ولی انگلیسیه! البته استرالیایی های شرکت معتقدند که لهجه ما ایرانی از بقیه قابل فهم تره! ا
خود من با اين بنگلادشی ها يک سيستمی دارم خنده دار! ظاهراً چند تا لغت مشترک بين ما و بنگلادشی ها هست و من هر وقت پای تلفن فارسی حرف می زنم بعدش اين همکار بنگلادشی من مياد می گه من فهميدم تو آخرش گفتی خداحافظ يا اولش سلام کردی! خلاصه سيستميه! بعد لهجه شون هم که نگو! وقتی صحبت می کنن، یهو هُلُپی می افتم تو تاج محل! حرف "ژ" که اصلاً براشون قابل تلفظ نیست! مثلاً به ورژن می گه ورشن! یا تلویژن می شه تلویشن! بعد هم کلاً چنان نوک زبونی حرف می زنن که آدم احساس می کنه الان لغت از دهنشون می افته رو زمین! ا
حالا اينا که گفتم مال يه ملیت از چند مليت موجود بود! تو بخش بغلی ما یه نفر هست که خودش به تنهايی يه کتاب جغرافياست! از قيافه اش شروع می کنم که يه پوســـــت برنزه داره با چشـــــمای آبی و موهای بور! (آقايون لطفا کج نرن! طرف پسره!) خودش بلژيکيه و انگليسی که حرف می زنه کاملاً با لهجه فرانسوی (بلژيکی) حرف می زنه. پدرش روسه. حواليِ قزاقستان (یه چیزی تو مایه های بورات). مادرش ايرانيه ولی متولد فرانسه است! ظاهرا پدرِ مادرش در زمان رضا شاه از ايران رفته فرانسه و ... ! ا
اين آقا پسر همکار ما يه خواهر داره که مثل خودش بلژيکيه ولی الان ۶ ساله که در ايران زندگی می کنه! اما اين پسره خودش تا حالا ايران رو از نزديک نديده! جالب تر اينه که خواهرش مثل يقيه ايرانی ها چشم و ابرو مشکيه! حالا حسابش رو بکن همه اينايی رو که من گفتم اين دوست چند مليتی من با لهجه فرانسوی برای من تعريف می کرد! فرانسوی ها هم علی رغم زیبا بودن زبانشون، وقتی می خوان انگلیسی حرف بزنن، آدم دلش می خواد گوششونو گاز بگیره! مثلاً "تی اچ" رو که "ز" تلفظ می کنن. یعنی به فکر کردن می گن "زینک" یا به بنابراین می گن "زِن"! خلاصه این که وسط توضيحات این پسر محصول مشترک، اقلاً ده بار ازش خواستم حرفشو برام تکرار کنه و دو بار هم که بهش گفتم برام بنويس! خلاصه اوضاع و احوال خيش خراش مانی داره اين محل کار ما! ا