اول
خدا بگم اين دست اندر کاران الکترونيک آرت اسپورتس رو چی کار کنه! با اين طراحی های اغوا کننده شون خواب و خوراک رو از ما گرفتن! پريشب تا ۶ صبح با يکی ديگه از خوره های بازی های الکترونيک آرت اسپورتس پای کامپیوتر مشغول بازی بودیم. اينقدر محو بازی شده بوديم که وقتی خوابيديم خواب بازی می ديديم! نشون به اون نشون که من هر چند وقت يه بار که از خواب می پريدم احساس می کردم که چون من خوابم پس بازيکنان هم دارن استراحت می کنن! ا
دوم
چشم ژنرال قلعه نوعی و دار و دسته اش روشن با باخت ۴ بر ۰ مقابل مکزيک! راستی می دونستين برانکو که از ايران رفت سرمربی دينامو زاگرب شد و با اين تيم هم قهرمان ليگ کرواسی شد هم جام حذفی؟ حالا ما هی گير بديم به مربی و بازيکن! بابا مديريت بحران! بابا بحران مديريت! دوسِت داريم هزار تا! ا
سوم
اگه فيلم يه خورده ادويه رو گير آوردين (کلی زور زدم تا اسمش رو ترجمه کنم) و خواهان چند ساعت آرامش و لذت بودين اين فيلم رو از دست ندين. ا
چهارم
تا حالا به اين فکر کردی که به جز آدم های ثابت دور و ورت تو زندگی چقدر آدم ديگه می شناسی که با هر کدوم در يک دوره ارتباط داشبودی و بعد هم ديگه نديديش؟ شايد اين رو بعدا بازش کنم ولی فعلا در همين حد که با انديشيدن به اين موضوع احساس دلتنگی عجيبی بهم دست می ده. احساس گذر زمان و شکل گيری يک زندگی. ا
ای بابا گير دادی سر صبحيا! همش تقصير اين دوشنبه صبح هاست! تا ايران بودم شنبه ها حال کار کردن نداشتم. حالا هم دوشنبه ها! ا
پنجم
آقاجان من کی بردم اينجا زبان فارسی نداره! دارم ديوونه می شم. همه چی اين کامپيوتر قفله لامذهب! صد رحمت به اف بی آی! اين رو هم که می نويسم با هزار بدبختی دارم از پنجره کامنت دونی پرشين بلاگ استقاده می کنم. ولی درد سری ها! جای حروف که فرق داره. تنوين و فتحه و کسره و ضمه هم که تعطيله! تازه اگه بخوای حرف پ رو تایپ کنی و همون موقع هم منشیت از بغلت رد بشه و دستت بلرزه و بپره بالا به سلامتی اسکیپ رو می زنی و همه چی دود می شه می ره هوا! بابا من کی برد فارسی می خوام! در اسرع وقت! نصب در محل! بدون درد و خونريزی! کسی هست بهم بده؟
خدا بگم اين دست اندر کاران الکترونيک آرت اسپورتس رو چی کار کنه! با اين طراحی های اغوا کننده شون خواب و خوراک رو از ما گرفتن! پريشب تا ۶ صبح با يکی ديگه از خوره های بازی های الکترونيک آرت اسپورتس پای کامپیوتر مشغول بازی بودیم. اينقدر محو بازی شده بوديم که وقتی خوابيديم خواب بازی می ديديم! نشون به اون نشون که من هر چند وقت يه بار که از خواب می پريدم احساس می کردم که چون من خوابم پس بازيکنان هم دارن استراحت می کنن! ا
دوم
چشم ژنرال قلعه نوعی و دار و دسته اش روشن با باخت ۴ بر ۰ مقابل مکزيک! راستی می دونستين برانکو که از ايران رفت سرمربی دينامو زاگرب شد و با اين تيم هم قهرمان ليگ کرواسی شد هم جام حذفی؟ حالا ما هی گير بديم به مربی و بازيکن! بابا مديريت بحران! بابا بحران مديريت! دوسِت داريم هزار تا! ا
سوم
اگه فيلم يه خورده ادويه رو گير آوردين (کلی زور زدم تا اسمش رو ترجمه کنم) و خواهان چند ساعت آرامش و لذت بودين اين فيلم رو از دست ندين. ا
چهارم
تا حالا به اين فکر کردی که به جز آدم های ثابت دور و ورت تو زندگی چقدر آدم ديگه می شناسی که با هر کدوم در يک دوره ارتباط داشبودی و بعد هم ديگه نديديش؟ شايد اين رو بعدا بازش کنم ولی فعلا در همين حد که با انديشيدن به اين موضوع احساس دلتنگی عجيبی بهم دست می ده. احساس گذر زمان و شکل گيری يک زندگی. ا
ای بابا گير دادی سر صبحيا! همش تقصير اين دوشنبه صبح هاست! تا ايران بودم شنبه ها حال کار کردن نداشتم. حالا هم دوشنبه ها! ا
پنجم
آقاجان من کی بردم اينجا زبان فارسی نداره! دارم ديوونه می شم. همه چی اين کامپيوتر قفله لامذهب! صد رحمت به اف بی آی! اين رو هم که می نويسم با هزار بدبختی دارم از پنجره کامنت دونی پرشين بلاگ استقاده می کنم. ولی درد سری ها! جای حروف که فرق داره. تنوين و فتحه و کسره و ضمه هم که تعطيله! تازه اگه بخوای حرف پ رو تایپ کنی و همون موقع هم منشیت از بغلت رد بشه و دستت بلرزه و بپره بالا به سلامتی اسکیپ رو می زنی و همه چی دود می شه می ره هوا! بابا من کی برد فارسی می خوام! در اسرع وقت! نصب در محل! بدون درد و خونريزی! کسی هست بهم بده؟