محمد رسولاف رو برای اولین بار با جزیرهی آهنی شناختم و
البته چندان هم به دلم ننشست. اما چند روز پیش آخرین اثر این کارگردان جوان رو
تماشا نشستم و هنوز هم در حیرتم که رسولاف چگونه توانسته بر ترس چنین غلبه کند و دستگاه
کثیف اطلاعاتی جمهوری اسلامی را اینچنین صیقل داده و بیپروا به تصویر بکشد. شاید این فیلم برای بینندهی غیر ایرانی خیلی قابل
حس نباشد، اما بردن جایزهی ویژهی منتقدان در جشنوارهی کن 2013 نشان دهندهی این
است که سعی دستگاه قضایی ایران در مسکوت نمودن رسولاف تنها و تنها باعث شناختهتر
شدن او در میان سینماگران مطرح دنیا شده است.
و اما فیلم "دست نوشتهها نمیسوزند".
واقعیت این است که اگر کسی به دنبال دیدن یک فیلم با کیفیت
بالا (از نظر تکنیک فیلم سازی) باشد، بهتر است وقت خود را برای این فیلم صرف نکند.
اما اگر شما هم مثل من دیدن فیلم با موضوعات واقعی را به فیلمهای تخیلی ترجیح میدهید،
بدانید که این فیلم برای شما ساخته شده است. اگر شما هم مثل من هنوز حیران ماجرای
قتلهای زنجیرهای (که پس از پایان جنگ با عراق شروع شد و ده سال ادامه داشت)
هستید که چه شد که یک عده باید کشته میشدند و چه کسی میخواست آنها را از بین
ببرد؛ حتماً این فیلم را ببینید. فیلم بیش از دو ساعت است و ریتم بسیار کندی دارد،
اما طولانی بودن و ریتم کند فیلم در مقایسه با جسارت محمد رسولاف برای به تصویر
کشیدن وقایعی که سالهاست دهان به دهان چرخیده اما هرگز علنی نشده، واقعاً قابل
چشمپوشی هستند.
رسولاف که سه سال پیش به "اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به
قصد برهم زدن امنیت عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظام" به شش سال حبس تعزیزی و
بیست سال محرومیت از فیلمسازی محکوم شده بود، پس از تخفیف در مجازات جرم مرتکب
نشدهاش، این فیلم را به طور پنهانی در ایران ساخت و به طور پنهانی هم از ایران
خارجش کرد، تا صدایش را رساتر از گذشته به گوش مخاطبانش برساند. در واقع نحوهی
ساخت این فیلم شباهت زیادی به وقایع خود فیلم دارد. در واقع رسولاف با شهامت مثال
زدنیاش فیلم در فیلمی از واقعیتی تلخ در ایران را به تصویر کشیده است. او در این
فیلم به راحتی از اسامی واقعی افرادی چون پیام فضلینژاد و سعید امامی استفاده میکند
و به خصوص نقش اولی را در این قتلها غیر قابل انکار نشان میدهد.
فیلم از لحاظ محتوا بسیار شبیه فیلم The Lives Of
Others
است که سال 2006 و دربارهی محیط خفقان آور برلین شرقی در زمان فعالیت اشتازی
ساخته شده بود. اما دو تفاوت عمده نیز در این دو فیلم وجود دارد. اول آنکه
"زندگی دیگران" فیلم پر کششتری نسبت به "دست نوشتهها نمیسوزند"
است؛ و تفاوت دومش این است که نسخهی آلمانی سالها پس از فروپاشی آلمان شرقی
و بدون هیچگونه دلهره ساخته شده است ولی نسخهی ایرانی در دوران پس از انتخابات
سال 88 و در فضایی بس خفقان آورتر از دوران قتلهای زنجیرهای کلید خورده است.
به هر حال کمترین کاری که از دست من به عنوان بینندهی
این فیلم بر میآید این است که با نوشتن این چند خط قدردانیای بکنم از مردی که با
ساختن این فیلم نشان داد که ارزشهایش تنها در فیلمسازی خلاصه نمیشود.
این شعر استاد سید علی صالحی به راستی که برازندهی
توست جناب محمد خان رسولاف:
"نان از سفره
و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه
از انار،
آب از پياله و پروانه
از پسين،
ترانه از کودک و تبسم
از لبانمان گرفتهايد،
با روياهامان چه میکنيد!
ما رويا میبينيم
و شما دروغ میگوييد ...
دروغ میگوييد که
اين کوچه، بُنبست و
آن کبوترِ پَربسته،
بیآسمان و
صبوریِ ستاره بیسرانجام
است.
ما گهواره به دوش
از خوفِ خندق و
از رودِ زمهرير خواهيم
گذشت.
ما میدانيم آن سوی
سايهسارِ اين همه ديوار
هنوز علائمی عريان
از عطر علاقه و
آواز نور و کرانهی
ارغوان باقیست.
سرانجام روزی از همين
روزها برمیگرديم
پردههای پوسيدهی
پرسوال را کنار میزنيم
پنجره تا پنجره
... مردمان را خبر میدهيم
که آن سوی سايهسارِ
اين همه ديوار
باغی بزرگ از بلوغ
بلبل و فهم آفتاب و
نمنمِ روشنِ باران
باقیست.
ستاره از آسمان و
باران از ابر،
ديده از دريا و زمزمه
از خيال،
کبوتر از کوچه و ماه
از مغازله،
رود از رفتن و آب
از آوازِ آينه گرفتهايد،
با روياهامان چه میکنيد؟
ما رويا میبينيم
و شما دروغ میگوييد ...
دروغ میگوييد که
فانوسِ خانه شکسته و
کبريتِ حادثه خاموش
و
مردمان در خوابِ گريهاند،
ما میدانيم آن سوی
سايهسارِ اين همه ديوار،
روزنی روشن از رويای
شبتاب و ستاره روييده است
سرانجام روزی از همين
روزها
ديدهبانانِ بوسه
و رازدارانِ دريا میآيند
خبر از کشفِ کرانهی
ارغوان و
آواز نور و عطر علاقه
میآورند.
حالا بگو که فرض
سايه از درخت و ریرا
از من،
خواب از مسافر و ریرا
از تو،
بوسه از باران و ریرا
از ما،
ريشه از خاک و غنچه
از چراغِ نرگس گرفتهايد،
با روياهامان چه میکنيد!؟"
"سید علی
صالحی"