اول؛
رسول ملاقلی پور درگذشت. کارگردان فیلم هایی که همگی طعم تلخ جنگ داشتند اما شیرین ساخته می شدند. آخرین فیلمی که از رسول ملاقلی پور دیدم مـــیــــم مــــثـــــل مـــــادر بود و به حق فیلم زیبایی بود. اما فارغ از سینما، حضور هشت ساله رسول ملاقلی پور در جبهه به عنوان خبرنگار و عکاس جنگ برای من و قطعاً خیلی از ایرانی های دیگر، به مراتب ارزشی بالاتر از فیلم های او داره. جنگی که خواسته یا ناخواسته درگرفت و اگر ملاقلی پورها نبودند هرگز تصاویر رشادت ها و سختی های رزمندگان ایرانی برای حفظ ایران و ایرانی، ثبت نمی شد. روحش شاد
---
دوم؛
دوم؛
باز هم خبری مربوط به سینما. سوسن تسلیمی نامزد پست وزارت فرهنگ سوئد شد. هنوز هم آخرین فیلم سوسن تسلیمی در ایران رو دوست دارم. شایــــد وقتــــی دیـگر به کارگردانیِ استاد بیضایی و بازی خیره کننده سوسن تسلیمی. حیف که این هنرمند عزیز مثل خیلی از ایرانی های دیگر شرایط کار و زندگی در ایران رو نمی تونه تحمل کنه و افسوس که کسی به فکر حفظ این سرمایه ها نیست. خانوم تسلیمی موفق باشی
---
سوم؛
سوم؛
تأمين کسري سيگار مورد نياز در سال 1386 از طريق واردات مجاز ميباشد. به این می گن تدبیــــــــــــــــر! همه دنیا به فکر فرار از سیگار هستند و مجلس شورای اسلامی ایران در پی واردات سیگار و گرفتار کردن جوانان ایرانی به دام اعتیاد
---
چهارم؛
چهارم؛
خدا از صبح تا حالا داره گُلد کوست رو می شوره! خدا جون شامپو بدم؟
---
پنجــــــــــــم؛
پنجــــــــــــم؛
می خوام بند دوم نوشته هامو نقض کنم! ما ایرانی بی خودی نیست که هر کدوم یه گوشه دنیا داریم زندگی می کنیم! از بس نمی تونیم همدیگر رو تحمل کنیم، باید از هم در بریم! ایران یه عید نوروز داره اما تا جایی که من می دونم و تا الان سه تا مهمونی برای سال نو دور و ور ما قراره برگزار بشه. جالبه که همه هم با هم هماهنگ هستن. هیچ برنامه ای با بقیه تداخل نداره
---
ششم؛
ششم؛
هـــــانیه خانوم چند سال شد؟